کلمه جو
صفحه اصلی

rend


معنی : کندن، پاره کردن، چاک زدن، دریدن
معانی دیگر : چاک دادن، جردادن، شکافتن، (با خشونت و شدت) ترکاندن، درهم کوفتن، (مجازی) شکاف دادن، (سوگواری یا خشم و غیره) جامه دریدن، گریبان چاک دادن

انگلیسی به فارسی

پاره کردن، چاک زدن، دریدن، کندن


رند، پاره کردن، دریدن، کندن، چاک زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rends, rending, rended, rent
(1) تعریف: to tear or separate into pieces with force or violence.
مشابه: chew, pull, rack, rip, sever, split, tear

- He rent his clothing in a fit of fury.
[ترجمه سید هادی حسینی] از خشم جامه بر تن درید.
[ترجمه ترگمان] لباسش را با خشم اجاره کرد
[ترجمه گوگل] او لباس های خود را به تنهایی از خشم استخدام می کند

(2) تعریف: to disturb as if by tearing.
مشابه: fracture, tear, violate

- The wolves' howling rent the silence.
[ترجمه ترگمان] گرگ ها در سکوت زوزه می کشیدند
[ترجمه گوگل] طوفان گرگ ها سکوت را فروختند

(3) تعریف: to trouble or distress (the heart, spirit, or the like).
مشابه: agonize, lacerate, tear

- The hungry child's feeble cry rent her heart.
[ترجمه ترگمان] گریه ضعیف کودک قلبش را در سینه حبس کرد
[ترجمه گوگل] گرسنگی کودک گرسنه دلش را می کشد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to tear something apart.

• tear, rip, lacerate
when a loud noise rends the air, it occurs very suddenly and violently; a literary word.
if you rend something, you tear or rip it apart violently; a literary word.

مترادف و متضاد

کندن (فعل)
gnaw, pluck, channel, pug, pick, gully, pull, peel, trench, gouge, mine, dig, incise, enucleate, cut out, rend, scoop, evulse

پاره کردن (فعل)
cut, tear, shred, rip, mangle, tear up, rend, lacerate, lancinate

چاک زدن (فعل)
jag, rend

دریدن (فعل)
tear, slit, rip, rend, lacerate

جملات نمونه

1. to rend one's garment
جامه ی خود را دریدن

2. Tenants are obligated to pay their rent on time.
[ترجمه ترگمان]Tenants موظف به پرداخت اجاره خود در زمان هستند
[ترجمه گوگل]اجاره دهندگان موظف هستند اجاره خود را به موقع پرداخت کنند

3. The tiger rent its prey to pieces.
[ترجمه ترگمان]ببر طعمه خود را تکه پاره می کند
[ترجمه گوگل]ببر شکار خود را به قطعات تقسیم می کند

4. The rent increases will leave us worse off.
[ترجمه ترگمان]این افزایش اجاره باعث بدتر شدن ما خواهد شد
[ترجمه گوگل]اجاره افزایش می یابد ما را بدتر می کند

5. He occupies the house without paying any rent.
[ترجمه ترگمان]او بدون پرداخت اجاره خانه، خانه را اشغال کرده است
[ترجمه گوگل]او خانه را بدون پرداخت اجاره اش اشغال می کند

6. The family were evicted from their house for failing to pay the rent.
[ترجمه ترگمان]خانواده از خانه بیرون رانده شدند، زیرا برای پرداخت اجاره خانه از خانه بیرون رانده شدند
[ترجمه گوگل]خانواده ها برای پرداخت هزینه اجاره به خانه بیرون رانده شدند

7. They were unable to pay the rent, and were evicted from their home.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانستند اجاره را بپردازند و از خانه بیرونش کردند
[ترجمه گوگل]آنها قادر به پرداخت اجاره نبودند و از خانه آنها بیرون رانده شدند

8. The rent is inclusive of water and heating.
[ترجمه ترگمان]اجاره شامل آب و گرمایش است
[ترجمه گوگل]اجاره شامل آب و حرارت است

9. Infants were rent from their mother's arms.
[ترجمه ترگمان]Infants از آغوش مادرشان اجاره می کردند
[ترجمه گوگل]نوزادان از بازوی مادر خود اجاره می کردند

10. Tenants who fall behind in their rent risk being evicted.
[ترجمه ترگمان]Tenants که در rent به خطر می افتند
[ترجمه گوگل]مستاجران که در معرض خطر اجاره قرار می گیرند، خطر اخراج شدن را دارند

11. The landlord has put the rent up again.
[ترجمه ترگمان]صاحب مسافرخانه دوباره اجاره را داده است
[ترجمه گوگل]صاحبخانه دوباره آن را اجاره کرده است

12. He pays 100 dollars a week rent.
[ترجمه ترگمان]او هفته ای ۱۰۰ دلار اجاره می دهد
[ترجمه گوگل]او می پردازد 100 دلار در هفته اجاره

13. Several wolves were rending a lamb to pieces.
[ترجمه ترگمان]چند گرگ گوسفند را تکه تکه می کردند
[ترجمه گوگل]چند گرگ بره به قطعه برده شد

14. She receives rent from all the people whose cottages are on estate land.
[ترجمه ترگمان]او از تمام کسانی که cottages در ملک و ملک زندگی می کنند، اجاره می گیرد
[ترجمه گوگل]او اجاره را از همه افرادی که کلبه ها در زمین املاک هستند دریافت می کنند

The lion rent its prey to pieces.

شیر طعمه‌ی خود را از هم درید.


a tree rent by lightning

درختی که آذرخش آن را در هم کوبیده است


His cry rent the silence of the night.

فریادش سکوت شب را شکست.


to rend one's garment

جامه‌ی خود را دریدن


پیشنهاد کاربران

دریدن، جر دادن
گذشته این فعل rent است

دریدن , پاره کردن [tear]

# The tiger rent its prey to pieces
# Several wolves were rending a lamb to pieces
# With one stroke of his sword, he rent his enemy's helmet in two
# They rent their clothes in grief


کلمات دیگر: