کلمه جو
صفحه اصلی

inspiration


معنی : تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق
معانی دیگر : الهام بخشی، فرتابی، درون انگیزی، درانگیزه، در دمیدن، دردمش (رجوع شود به: inhale)، القا، نیوشاندن

انگلیسی به فارسی

الهام


منبع الهام، الهام بخش


(محاوره) فکر خوب، فکر بکر


(مذهب) وحی


دَم، شهیق


انگلیسی به انگلیسی

• something which stimulates or animates, stimulus, motivation; something inspired, revelation, insight, idea; divine influence upon the human mind (theology); breathing in, inhaling
inspiration is a feeling of excitement and enthusiasm gained from new ideas.
the inspiration for something such as a piece of work or a theory is the thing that provides the basic idea or example for it.
if you get inspiration, you suddenly think of a good idea.

اسم ( noun )
(1) تعریف: an action, thought, person, or other influence that inspires.
مترادف: afflatus, motivation, stimulus
مشابه: encouragement, fillip, impulse, incentive, influence, motive, spur

(2) تعریف: something that is inspired or inspiring, such as an idea.
مترادف: afflatus, fancy, flash, idea, insight, revelation
مشابه: boost, enlightenment, illumination, intuition, light, motive

(3) تعریف: the act of breathing in; inhaling.
مترادف: draft, inhalation
مشابه: breathing, respiration

مترادف و متضاد

Synonyms: afflatus, animus, approach, arousal, awakening, brainchild, brainstorm, creativity, deep think, elevation, encouragement, enthusiasm, exaltation, fancy, flash, genius, hunch, illumination, impulse, incentive, inflatus, influence, insight, motivation, motive, muse, notion, revelation, rumble, spark, spur, stimulation, thought, vision, whim


تشویق (اسم)
abetment, encouragement, persuasion, exhortation, inspiration, eulogy, cheer-up

الهام (اسم)
inspiration, enthusiasm, vision, afflatus, revelation, apocalypse, ecstasy, suggestion, rage, prescience

استنشاق (اسم)
inspiration, imbibition, air, inhalation, aspiration

شهیق (اسم)
inspiration, air, inhalation, aspiration, snuff

گرایش (اسم)
inspiration, orientation, tendency, trend, propensity, attitude, tropism, gravitation, ism

القاء (اسم)
induction, inspiration, infusion, excitation, suggestion, implantation, intinction

وحی (اسم)
inspiration, vision, revelation, oracle

نفس عمیق (اسم)
inspiration

idea, stimulus


جملات نمونه

draw one's inspiration from

الهام گرفتن از


have a sudden inspiration

ناگهان فکر خوبی به کله (کسی) زدن، فکری به ذهن (کسی) رسیدن


1. divine inspiration
الهام خداوند

2. through god's inspiration
با الهام الهی

3. an artist whose inspiration came from several sources
هنرمندی که از چندین منبع الهام می گرفت

4. his words are an inspiration to all of us
حرف های او برای همه ی ما الهام انگیز است.

5. love lent wings to her inspiration
عشق به الهام او رفعت بخشید.

6. the perpetual source of my inspiration
منبع همیشگی الهام من

7. dehkhoda, the patriarch of iranian lexicographers and my inspiration
دهخدا پیش کسوت فرهنگ نویسان ایران و الهام بخش من

8. The Malvern Hills have provided inspiration for many artists and musicians over the decades.
[ترجمه ترگمان]\"Malvern هیلز\" برای بسیاری از هنرمندان و نوازندگان در طول چند دهه الهام بخش بوده است
[ترجمه گوگل]Malvern Hills الهام بخش بسیاری از هنرمندان و نوازندگان در طول دهه است

9. Only love influence, and can realize born inspiration.
[ترجمه ترگمان]تنها عشق را دوست دارند و می توانند منبع الهام را تشخیص دهند
[ترجمه گوگل]فقط عاشق نفوذ، و می توانید الهام گرفته شده را درک کنید

10. Dreams can be a rich source of inspiration for an artist.
[ترجمه ترگمان]رویاها می توانند منبع غنی الهام برای یک هنرمند باشند
[ترجمه گوگل]رویاها می توانند یک منبع غنی الهام بخش برای یک هنرمند باشند

11. His wife was the direct inspiration for the main character in the book.
[ترجمه ترگمان]همسرش منبع الهام مستقیمی برای شخصیت اصلی این کتاب بود
[ترجمه گوگل]همسرش الهام بخش اصلی شخصیت اصلی کتاب بود

12. The team now seems bereft of inspiration.
[ترجمه ترگمان]این تیم در حال حاضر فاقد الهام است
[ترجمه گوگل]اکنون تیم، الهام بخش است

13. Both poets drew their inspiration from the countryside.
[ترجمه ترگمان]هر دو شاعر الهامات خود را از ییلاقات بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]هر دو شاعر الهام بخش خود را از حومه شهر برداشته اند

14. Do not quench your inspiration and your imagination. Do not become the slave of your model.
[ترجمه ترگمان]الهام خود و تخیل خود را خاموش نکنید تبدیل به برده ای مدل خود نشوید
[ترجمه گوگل]الهام و تخیل خود را خنک نکنید بنده ی مدل خود نباشید

15. Looking for inspiration for a new dessert? Try this recipe.
[ترجمه ترگمان]در جستجوی یک دسر جدید هستید؟ این دستورالعمل را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]به دنبال الهام گرفتن برای یک دسر جدید؟ این دستور را امتحان کنید

16. These events provided the inspiration for his first novel.
[ترجمه ترگمان]این وقایع برای نخستین رمان او الهام بخش بود
[ترجمه گوگل]این حوادث الهام بخش نخستین رمان بود

17. Poets and artists often draw their inspiration from nature.
[ترجمه ترگمان]شاعران و هنرمندان اغلب از طبیعت اله ام می گیرند
[ترجمه گوگل]شاعران و هنرمندان اغلب الهام بخش خود را از طبیعت می گیرند

دانشنامه عمومی

الهام، وحی، القاء.


پیشنهاد کاربران

ایده گرفتن

الهام بخش

بازدم

فکر خوب


دمی، عمل دم در تنفس

فکر ناب ، فکر بکر

یه ایده خوب ناگهانی

وحی

الهام بخش باعث خرسندی

خلاقیت
ایده

الهام گرفتن
الهام گیری

منبع الهام

ایده پردازی

تشویق کردن

ایده گرفتن - ایده پردازی

انگیزه داشتن ٫ اشتیاق داشتن

تشویق، گرایش، القاء

مشوق، انگیزه، ایده

الهام:
۱ )
• روند تحریک ذهنی برای انجام یا احساس کاری، به ویژه برای انجام کاری خلاقانه.
• شخص یا چیزی که الهام بخش است.
• ایده ی ناگهانی درخشان، خلاق و یا به موقع
• نفوذ الهی که منجر به نگارش کتاب مقدس [کتب ادیان الهی] شده است.
۲ )
• استنشاق یا نفس کشیدن

جرقه ی انجام کاری

الهام بخشیدن

شاید بشه برابرهای پارسی سره ی inspiration رو اینها گفت : ۱ - فرتاب ، وخش ۲ - نو اندیشه ۳ - دیدگاه تازه

به نقل از هزاره:
1. الهام
2. منبع الهام، الهامبخش
3. ( محاوره ) فکر خوب، فکر بکر
4. ( مذهب ) وحی
5. دم، شهیق

الهام، منبع الهام ، الهام بخشی، القا

چیزی که الهام بخش ما برای دست به کار شدن برای انجام کاری است

به معنی ، استعداد خداوندی ، چیزی ک در درونت الهام شده و برای داشتنش تلاشی نکردی مخالف کلمهperspiration ک به معنای سخت کوشی و کارست و عرق ریختن هس

Inhalation
عمل دم

کمک کننده


کلمات دیگر: