کلمه جو
صفحه اصلی

conceivable


معنی : ممکن، امکان پذیر، تصور کردنی
معانی دیگر : شدنی، قابل تصور، پندار پذیر، باور کردنی، با عقل جور در آمدنی

انگلیسی به فارسی

تصور‌کردنی، ممکن، امکان‌پذیر


ممکن، امکان پذیر، تصور کردنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: conceivably (adv.)
• : تعریف: capable of being intellectually conceived; thinkable.
متضاد: inconceivable
مشابه: earthly, imaginable, possible

- The idea of the earth traveling around the sun was not conceivable to most people of the fifteenth century or earlier.
[ترجمه ترگمان] ایده گردش زمین در اطراف خورشید برای بیشتر مردم قرن پانزدهم و یا اوایل قرن گذشته قابل تصور نبود
[ترجمه گوگل] ایده زمین در حال حرکت در اطراف خورشید برای اکثر مردم قرن پانزدهم یا قبل از آن قابل تصور نبود

• can be imagined, can be understood, can be thought of
if something is conceivable, you can believe that it is possible.

مترادف و متضاد

reasonable, easy to understand


ممکن (صفت)
feasible, thinkable, conceivable, possible

امکان پذیر (صفت)
feasible, conceivable, possible

تصور کردنی (صفت)
imaginable, imaginal, conceivable, supposable

Synonyms: believable, convincing, credible, earthly, imaginable, likely, mortal, possible, probable, supposable, thinkable


Antonyms: difficult, inconceivable, unbelievable, unimaginable, unreasonable, unthinkable


جملات نمونه

1. it is hardly conceivable that. . .
به سختی قابل تصور است که. . .

2. he was a good swimmer; is it conceivable that he may have drowned?
او شناگر خوبی بود; با عقل جور در می آید که غرق شده باشد؟

3. It is conceivable that you may get full compensation, but it's not likely.
[ترجمه ترگمان]قابل تصور است که شما غرامت کامل دریافت کنید، اما محتمل نیست
[ترجمه گوگل]قابل تصور است که شما ممکن است جبران کامل را دریافت کنید، اما این احتمالا نیست

4. It's quite conceivable that she hasn't heard the news yet.
[ترجمه ترگمان]کاملا امکان دارد که او هنوز اخبار را نشنیده باشد
[ترجمه گوگل]این کاملا قابل تصور است که او هنوز اخبار را شنیده است

5. There is no conceivable reason why there should be any difficulty.
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی وجود ندارد که مشکلی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی قابل قبول وجود ندارد که چرا مشکل وجود دارد

6. We had to draw up plans for every conceivable emergency.
[ترجمه ترگمان]باید برای همه موارد ضروری برنامه ریزی می کردیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم طرح هایی را برای هر حادثه قابل تصور آماده کنیم

7. It is conceivable that there will be a new economic crisis throughout the world, but we hope it won't happen.
[ترجمه ترگمان]قابل تصور است که یک بحران اقتصادی جدید در سراسر جهان وجود داشته باشد، اما امیدواریم چنین اتفاقی رخ ندهد
[ترجمه گوگل]قابل تصور است که بحران اقتصادی جدیدی در سراسر جهان وجود خواهد داشت، اما ما امیدواریم این اتفاق نیفتد

8. I suppose it's just conceivable that we've made a mistake.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم این فقط امکان دارد که ما اشتباه کرده باشیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این فقط تصور می شود که ما یک اشتباه کرده ایم

9. We were discussing the problems from every conceivable angle.
[ترجمه ترگمان]ما در حال بحث درباره مشکلات همه زوایای قابل تصور بودیم
[ترجمه گوگل]ما مشکلات را از هر زاویه قابل تصور داشتیم

10. It is just conceivable that a single survivor might be found.
[ترجمه ترگمان]قابل تصور نیست که یک بازمانده تنها پیدا شود
[ترجمه گوگل]فقط قابل تصور است که یک بازمانده تنها ممکن است پیدا شود

11. It is hardly conceivable that she should do such a thing.
[ترجمه ترگمان]بعید است که چنین کاری را بکند
[ترجمه گوگل]به سختی قابل تصور است که او باید چنین چیزی را انجام دهد

12. Books on every conceivable subject lined one wall.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها روی هر سوژه قابل تصوری از یک دیوار تشکیل می شد
[ترجمه گوگل]کتابها بر روی هر موضوع قابل تصور، یک دیوار را در بر داشت

13. We tried it in every conceivable combination.
[ترجمه ترگمان]با هر ترکیب conceivable آن را امتحان کردیم
[ترجمه گوگل]ما در هر ترکیب احتمالی آن را امتحان کردیم

14. It offers shelter to every conceivable cause.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه به همه دلایل قابل تصور، پناه می دهد
[ترجمه گوگل]این پناهگاه را برای هر علتی قابل قبول ارائه می دهد

it is hardly conceivable that...

به‌سختی قابل‌تصور است که...


he was a good swimmer; is it conceivable that he may have drowned?

او شناگر خوبی بود؛ با عقل جور در می‌آید که غرق شده باشد؟


پیشنهاد کاربران

به نقل از هزاره:
قابل تصور
تصورپذیر
قابل درک
تصورکردنی

محتمل، قابل باور
Plausible


قابل درک


کلمات دیگر: