کلمه جو
صفحه اصلی

skinned


skinned _
پسوند: - پوست، چرده

انگلیسی به فارسی

پوست، پوست کندن، با پوست پوشاندن، لخت کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having the skin removed.

- a skinned deer
[ترجمه ترگمان] یک گوزن نر پوست
[ترجمه گوگل] یک گوزن پوستی

• having skin of a particular type (i.e. dark-skinned)
you can use -skinned with other adjectives to indicate that someone has skin of the type that is mentioned.

جملات نمونه

1. he skinned off his overcoat
پالتو خود را کند.

2. he skinned the insulation from the wire
او روکش سیم را کند.

3. ali akbar skinned the deer
علی اکبر پوست آهو را کند.

4. the newspapers skinned him alive
روزنامه ها زنده زنده پوست او را کندند.

5. the sailor skinned up the rope
ملوان از طناب بالا رفت.

6. the big ship barely skinned through the canal
کشتی بزرگ به سختی از آبراه رد شد.

7. the child fell down and skinned his knee
کودک افتاد و پوست زانویش ورآمد.

8. ali akbar first eviscerated the deer and then skinned it
علی اکبر اول دل و روده ی آهو را درآورد و سپس پوست آن را کند.

9. She skinned him of all his money.
[ترجمه ترگمان] اون از همه پول هاش متنفره …
[ترجمه گوگل]او او را از تمام پولش پاک کرد

10. Keep your eyes skinned for a campsite!
[ترجمه ترگمان]چشم هایت را برای یک اردوگاه درست کن!
[ترجمه گوگل]چشم های خود را برای یک اردوگاه پوستی نگه دارید!

11. Add the tomatoes, skinned and sliced.
[ترجمه asadri] گوجه فرنگی پوست کنده و برش داده شده را اضافه کنید.
[ترجمه ترگمان]گوجه فرنگی، پوست و برش را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی ها را اضافه کنید، پوست کرده و برش داده شود

12. Any amateur would be skinned alive competing against the world champion.
[ترجمه ترگمان]هر آماتور مشتاق رقابت در برابر قهرمان جهان خواهد بود
[ترجمه گوگل]هر آماتور می تواند زنده باقی بماند و قهرمان جهان شود

13. Huge catfish are skinned and dressed by hand.
[ترجمه ترگمان]catfish بزرگ پوست دارند و با دست لباس می پوشند
[ترجمه گوگل]گربه های بزرگ پوست را پوست می کنند و با دست پوشانده می شوند

14. She fell and skinned her knee.
[ترجمه ترگمان]او به زمین افتاد و زانو زد
[ترجمه گوگل]او سقوط کرد و زانویش را پوست کرد

15. You'll need four ripe tomatoes, skinned and chopped.
[ترجمه ترگمان]شما به چهار گوجه رسیده احتیاج خواهید داشت
[ترجمه گوگل]شما به چهار گوجهفرنگی رسیده، پوست و خرد شده نیاز دارید

16. The lake has skinned over.
[ترجمه ترگمان]دریاچه کاملا تیره و تار شده
[ترجمه گوگل]دریاچه بیش از حد پوشیده است

پیشنهاد کاربران

پوست کندن

سیب زمینی های پوست قرمز : red - skinned potatoes

زخمی


کلمات دیگر: