کلمه جو
صفحه اصلی

قاسمی خوافی

فرهنگ فارسی

اسمش مجدالدین از فصحای دیار خواف و بمکارم اخلاق اتصاف داشته .

لغت نامه دهخدا

قاسمی خوافی. [ س ِ ی ِ خوا / خا ]( اِخ ) اسمش مجدالدین از فصحای دیار خواف و به مکارم اخلاق اتصاف داشته کتاب روضة الخلد برابر گلستان شیخ سعدی از تصنیفات اوست این قطعه از آنجا آورده شد:
ابلهی مروزی به شهر هری
سوی بازار برد لاشه خری
لاغر و سست و پیر و فرسوده
سم و دندان و استخوان سوده
جست دلال و جست در پشتش
کرد جنبان بسیخه و مشتش
گفت کای تاجران و راهروان
که خرد مرکبی جوان و روان ؟
مروزی گفت ای جوان یارم
گر چنین است پس نگهدارم.
پیوسته بیاد لعل شیرین فرهاد
میکرد ز تلخ کامی خود فریاد
جان داد و نیافت کام دل از شیرین
شیرین میگفت و جان شیرین میداد.
( آتشکده آذر چ شهیدی ص 80 ).


کلمات دیگر: