1. He seems unabashed by his recent defeat.
[ترجمه ترگمان]او از شکست اخیر خود شرمسار به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او به تازگی شکست خود را از دست داده است
2. She is to this day unabashed in her patriotism.
[ترجمه ترگمان]او در این روز گستاخانه به وطن پرستی خود گستاخانه برخورد می کند
[ترجمه گوگل]او تا به امروز در وطن پرستی خود بی وقفه است
3. She stared at him with unabashed curiosity.
[ترجمه بهرنگ] او با کنجکاوی گستاخانه ای به او خیره شد.
[ترجمه ترگمان]با کنجکاوی بی unabashed به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او با کنجکاوی بی وقفه به او خیره شد
4. He appeared unabashed by all the media attention.
[ترجمه ترگمان]او گستاخانه با تمام توجه رسانه ها ظاهر شد
[ترجمه گوگل]او با توجه به توجه رسانه ها به طور ناگهانی ظاهر شد
5. He was unabashed by the reaction he had caused.
[ترجمه ترگمان]او از واکنشی که به وجود آورده بود unabashed بود
[ترجمه گوگل]او توسط واکنش او ناشی شد ناامید شده بود
6. His trousers fell down but he appeared quite unabashed.
[ترجمه ترگمان]شلوارش پائین افتاد، اما بی unabashed به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]شلوار او سقوط کرد اما کاملا ظاهر شد
7. Tim appeared unabashed by all the media attention.
[ترجمه ترگمان]تیم گستاخانه با تمام توجه رسانه ها ظاهر شد
[ترجمه گوگل]تام بدون توجه به توجه رسانه ای به نظر می رسید
8. She watched them kissing with unabashed interest.
[ترجمه ترگمان]با نگاهش آن ها را تماشا می کرد که با علاقه و unabashed یکدیگر را می بوسید
[ترجمه گوگل]او تماشا آنها را با علاقه unbashed بوسیدن
9. Tyler is an unabashed fan of Hollywood glamour.
[ترجمه ترگمان]تایلر یک طرفدار گستاخانه برای زرق و برق هالیوود است
[ترجمه گوگل]تایلر یک طرفدار بی نظیر از زرق و برق هالیوود است
10. He's an unabashed, old-fashioned romantic.
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم بی حیا و old
[ترجمه گوگل]او یک رمانتیک بی نظیر و قدیمی است
11. He is tough-talking, opinionated, downright mean, an unabashed racist.
[ترجمه ترگمان]او سخت صحبت می کند، خودرای، صریح، و کاملا نژادپرستانه است
[ترجمه گوگل]او سخت صحبت می کند، اعتماد به نفس، به طور کلی به معنای واقعی، نژادپرست بدون هیچ مشکلی
12. He is a relentless, buoyant, unabashed seeker of publicity.
[ترجمه ترگمان]او فردی بی وقفه، سرزنده و بی شرمانه در تبلیغات است
[ترجمه گوگل]او یک جستجوگر بی رحمانه، پرشور و بی رحمانه است
13. He is an unabashed capitalist.
[ترجمه ترگمان]او یک سرمایه دار بی شرمانه است
[ترجمه گوگل]او یک سرمایه داری بی نظیر است
14. But even his ideological enemies sneakingly admire his unabashed aggression, a quality rare in a city of trimmers and dissemblers.
[ترجمه ترگمان]اما حتی دشمنان ایدئولوژیک او sneakingly گستاخانه اش را تحسین می کنند، کیفیتی که در شهر of و dissemblers نادر است
[ترجمه گوگل]اما حتی دشمنان ایدئولوژیک خود را به طرز شگفت انگیزی از تجاوز بی رحم خود را تحسین می کنند، کیفیت نادر در یک شهر از trimmers و مخالفان