کلمه جو
صفحه اصلی

vainly


معنی : بطور بیهوده
معانی دیگر : بیهوده، بی خود، بدون کامیابی، بیجهت، بدون نتیجه، ازروی خودبینی

انگلیسی به فارسی

بیهوده، بیخود


بدون کامیابی


مغرورانه


انگلیسی به انگلیسی

• in a vain manner; futilely, uselessly; conceitedly

مترادف و متضاد

بطور بیهوده (قید)
vainly

جملات نمونه

1. The team captain vainly tried to rally his troops.
[ترجمه ترگمان]فرمانده تیم سعی کرد سربازانش را جمع و جور کند
[ترجمه گوگل]کاپیتان تیم بیهوده سعی کرد تا سربازانش را تسخیر کند

2. He sought vainly for the answer.
[ترجمه ترگمان]بی هوده دنبال جواب می گشت
[ترجمه گوگل]او بیهوده برای پاسخ جواب می داد

3. The reactionary government tried vainly to take the steam out of the protest movement.
[ترجمه ترگمان]دولت مرتجع به عبث سعی کرد که بخاری را از جنبش اعتراضی بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]حکومت ارتجاعی بیهوده تلاش کرد تا از جنبش اعتراضی عبور کند

4. The instructor struggled vainly to open his parachute.
[ترجمه ترگمان]مربی به عبث تلاش می کرد که چترنجات خود را باز کند
[ترجمه گوگل]مربی بیهوده تلاش کرد تا چتر نجات خود را باز کند

5. He tried vainly to make them listen.
[ترجمه ترگمان]می کوشید آن ها را وادار به گوش دادن کند
[ترجمه گوگل]او بیهوده تلاش کرد تا آنها را گوش دهد

6. He hunted vainly through his pockets for a piece of paper.
[ترجمه ترگمان]به عبث دنبال یک تکه کاغذ می گشت
[ترجمه گوگل]او بیهوده از طریق جیبش برای یک تکه کاغذ شکار کرد

7. He shouted after them, vainly trying to attract their attention.
[ترجمه ترگمان]پشت سر آن ها فریاد می کشید، بی هوده می کوشید توجه آنان را جلب کند
[ترجمه گوگل]او بعد از آنها فریاد می زد، بیهوده سعی می کرد توجهشان را جلب کند

8. We tried vainly to discover what had happened.
[ترجمه ترگمان]سعی کردیم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده
[ترجمه گوگل]ما بیهوده تلاش کرده ایم تا کشف کنیم که چه اتفاقی افتاده است

9. The enemy vainly attempted destroying the bridge.
[ترجمه ترگمان]دشمن بی هوده تلاش می کرد که پل را نابود کند
[ترجمه گوگل]دشمن بیهوده تلاش کرد تا پل را از بین ببرد

10. The hapless governor, who had vainly tried to uphold the sultan's authority, was beheaded by the janissaries in 180
[ترجمه ترگمان]فرماندار نگون بخت که به عبث کوشیده بود قدرت سلطان را حفظ کند، در ۱۸۰ میلادی توسط the بریده شد
[ترجمه گوگل]فرماندار بیچاره، که بیهوده تلاش کرده بود که قدرت سلطان را حفظ کند، توسط جانیساری ها در 180

11. Vainly the artillery of the Federals tore great gaps and paths through this torrent of men. . . .
[ترجمه ترگمان]نیروهای دولت، شکاف های عظیمی را که در میان این سیل مردم ایجاد شده بود، پاره می کردند
[ترجمه گوگل]توپخانه فدرال ها به طور حیرتانده از شکاف و مسیرهای بزرگی از طریق این جریان مردان است

12. North of Grand Forks-East Grand Forks, farmers vainly attempted to throw up earthen dikes to keep ripening crops safe.
[ترجمه ترگمان]در شمال گراند فورکس - گرند فورکس، کشاورزان بی هوده تلاش کردند تا dikes خاکی را دور بزنند تا محصولات خود را سالم نگه دارند
[ترجمه گوگل]کشاورزان بلافاصله تلاش می کردند تا دایک های زمینی را به منظور جلوگیری از رسیدن محصولات زراعی، در معرض خطر قرار دهند

13. The glowing stream searched vainly in the darkness behind us and stopped.
[ترجمه ترگمان]جریان رودخانه به عبث در تاریکی پشت سر ما بود و متوقف شد
[ترجمه گوگل]جریان درخشان بیهوده در تاریکی پشت سر ما جستجو کرد و متوقف شد

14. We cease trying vainly to understand the secrets of the Universe as we have hitherto tried to do.
[ترجمه ترگمان]ما به عبث تلاش می کنیم تا اسرار جهان را که تا به حال تلاش کرده ایم درک کنیم
[ترجمه گوگل]ما بیهوده تلاش می کنیم تا اسرار جهان را درک کنیم همانطور که تا کنون تلاش می کردیم انجام دهیم

پیشنهاد کاربران

بیهوده


کلمات دیگر: