کلمه جو
صفحه اصلی

uglify


معنی : زشت کردن، بدترکیب کردن
معانی دیگر : کریه کردن

انگلیسی به فارسی

زشت کردن، بدترکیب کردن


زور زدن، بدترکیب کردن، زشت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: uglifies, uglifying, uglified
مشتقات: uglification (n.), uglifier (n.)
• : تعریف: to make ugly.
متضاد: beautify

• make ugly; make a person look ugly; make something unappealing

مترادف و متضاد

زشت کردن (فعل)
deform, disfigure, uglify

بدترکیب کردن (فعل)
uglify


کلمات دیگر: