کلمه جو
صفحه اصلی

umbrage


معنی : رنجش، اثر، نگرانی، سایه، تاری، تاریکی، سایه شاخ و برگ، سوظن
معانی دیگر : آزردگی، دلخوری، (قدیمی - شاعرانه) سایه، شاخ و برگ، (قدیمی) شکل سایه مانند، شبه، سایه شا  و برگ، شابهت سایه وار

انگلیسی به فارسی

سایه، تاری، تاریکی، سایه شاخ و برگ، سوظن، نگرانی، رنجش


مزاحم، سایه شاخ و برگ، رنجش، سایه، تاری، تاریکی، اثر، سوظن، نگرانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a feeling of offense, irritation, or resentment (usu. prec. by take).
مشابه: grudge, offense, resentment

- He took umbrage at the implication that he was too old for the job.
[ترجمه ترگمان] از این که برای این کار خیلی پیر شده بود ناراحت شد
[ترجمه گوگل] او به دلیل این که او برای این کار خیلی قدیم بود، ناراحت شد

• something that provides shade (esp. the leaves of a tree); shade, shadow; subtle hint or indication, suggestion; offense, feeling of resentment or bitterness; sense of suspicion or mistrust
if you take umbrage, you feel upset or hurt by something that someone says or does to you; a formal expression.

مترادف و متضاد

رنجش (اسم)
pique, offense, acrimony, resentment, annoyance, irritation, dudgeon, bother, vexation, grief, umbrage, displeasure, miff

اثر (اسم)
trace, tract, growth, impression, efficacy, effect, sign, affect, result, relic, symptom, scintilla, track, clue, impress, consequence, rut, opus, umbrage, remnant, signature, vestige

نگرانی (اسم)
pother, anxiety, worry, solicitude, stew, pine, umbrage

سایه (اسم)
shadow, protection, patronage, auspices, shade, shading, umbrage, hatching, shadiness, umbra

تاری (اسم)
obscurity, opacity, darkness, dimness, umbrage

تاریکی (اسم)
gloom, nigritude, dimness, mare, umbrage, night

سایه شاخ و برگ (اسم)
umbrage

سوظن (اسم)
umbrage

personal displeasure


Synonyms: anger, annoyance, chagrin, exasperation, fury, grudge, high dudgeon, huff, indignation, injury, ire, irking, irritation, miff, nettling, offense, pique, provoking, rage, resentment, sense of injury, vexation, wrath


Antonyms: happiness, like, love, pleasure


جملات نمونه

1. she took umbrage at my remarks
از حرف های من رنجید.

2. I invited her because I was afraid ofgiving umbrage.
[ترجمه ali aminian] من از او دعوت کردم چرا که ترسیدم موجب رنجش او شوم. ( اگر او را دعوت نکنم ناراحت شود. )
[ترجمه ترگمان] من اونو دعوت کردم چون از \"ofgiving\" می ترسیدم
[ترجمه گوگل]من از او دعوت کردم چون از ترس و وحشت زده بودم

3. He took umbrage at her remarks.
[ترجمه ترگمان]از این حرف ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او در سخنانش غبطه خورد

4. She took umbrage at my remarks about her hair.
[ترجمه ترگمان]از اظهار نظر من در مورد موهای او ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او در مورد اظهارات من در مورد موهایش ناراحت شد

5. He takes umbrage against anyone who criticises him.
[ترجمه ترگمان]از هر کسی که او را ملامت کند ناراحت می شود
[ترجمه گوگل]او علیه هرکسی که او را مورد انتقاد قرار می دهد، عصبانی می شود

6. Maynard angrily took umbrage at Campbell's remarks.
[ترجمه ترگمان]مینا رد از شنیدن سخنان کم بل ناراحت شد
[ترجمه گوگل]مینارد در سخنان کمپبل عصبانی شد

7. She took umbrage at his remarks, but made no attempt to get her figure back.
[ترجمه ترگمان]از این حرف ناراحت شد، ولی سعی نکرد به او پی ببرد
[ترجمه گوگل]او در سخنان خود دچار دردسر شد، اما هیچ تلاشی برای رسیدن به او نداشت

8. The Republicans, naturally, take umbrage at predictions about what they might do.
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان، به طور طبیعی، از پیش بینی ها در مورد آنچه که ممکن است انجام دهند
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان، به طور طبیعی، در مورد پیش بینی آنچه که ممکن است انجام دهند، ناراحت شوند

9. His address gave umbrage to the authorities.
[ترجمه ترگمان]خطاب به مقامات گفت:
[ترجمه گوگل]آدرس او باعث اختلال در مقامات شد

10. The pope himself had taken great umbrage at the book.
[ترجمه ترگمان]خود پاپ از کتاب انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]پاپ خود را در این کتاب مزاحم گرفته بود

11. Everything gives umbrage to a tyrantny.
[ترجمه ترگمان] همه چیز باعث رنجش و رنجش میشه
[ترجمه گوگل]همه چیز باعث خجالت می شود

12. So we can all take umbrage in that this will be the Lakers true test of intestinal fortitude.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما می توانیم از این موضوع نارضایتی داشته باشیم که این نتیجه تست صحت قلب لیکرز خواهد بود
[ترجمه گوگل]بنابراین ما می توانیم همه چیز را از بین ببریم این امر آزمون واقعی لیکرز استعداد روده است

13. The three camphors are umbrage left by mother, who gave personalized connotation to them.
[ترجمه ترگمان]این سه camphors توسط مادر که دلالت شخصی بر آن ها داشت، باقی ماندند
[ترجمه گوگل]سه کافور از مادر مضطرب می شوند، که به آنها متصل شده است

She took umbrage at my remarks.

از حرف‌های من رنجید.


پیشنهاد کاربران

گوش کن ببین اصغر اقا چی میگه!
ریشه این کلمه از umbrella میاد - کار چتر چیه ؟ محافظت از ادمی ک زیر چتر هست ! فرض کن شما عاشق حیوانات هستی، بعد میان بهت میگن نه نونت با تظاهر کردن به عاشق حیوانات بودن تو روغنه ! اینجاس ک شما برافروخته میشی و از خودت دفاع میکنی و میگی :
After having devoted my life to helping animals, I might TAKE UMBRAGE at the notion that I've been doing it for publicity purposes


کلمات دیگر: