کلمه جو
صفحه اصلی

zoo


معنی : باغ وحش
معانی دیگر : ددگاه، ددباغ، پیشوند:، جانور، زی -، زیا -، زیست [zoology]، n : باه وحش

انگلیسی به فارسی

باغ وحش، (- Zoo ): پیشوند به معنی حیوان - جانورو متحرک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: zoos
(1) تعریف: a place, usu. a park, where living animals, esp. wild ones, are kept in enclosures for public viewing; zoological garden.
مترادف: menagerie, zoological garden
مشابه: vivarium

(2) تعریف: a collection of live animals, esp. wild ones.
مترادف: menagerie

(3) تعریف: (informal) a group or situation considered to be wild, undisciplined, or animalistic.
مترادف: bedlam, madhouse, three-ring circus
مشابه: chaos, circus, confusion, disarray, disorder
پیشوند ( prefix )
• : تعریف: animal.

- zoology
[ترجمه ترگمان] جانور شناسی
[ترجمه گوگل] باغ وحش

• park or facility where animals are kept and raised for visitors to see and observe, zoological park; (slang) disorderly and chaotic place; (computers) group of viruses and worms that exist only in virus and anti-virus laboratories; working area for many computer programmers
animal life; animal
a zoo is a park where live animals are kept so that people can look at them and study their behaviour.

مترادف و متضاد

باغ وحش (اسم)
zoo, zoological garden

جملات نمونه

1. the zoo distracted him for at least one afternoon
باغ وحش لااقل برای یک بعدازظهر حواس او را به چیز دیگری معطوف کرد.

2. a monkey house in a zoo
خانه ی میمون ها در باغ وحش

3. he took his kids to the zoo
او بچه هایش را به باغ وحش برد.

4. He couldn't take that job at the zoo because of his epilepsy.
[ترجمه ترگمان]به خاطر صرع او نمی توانست آن شغل را در باغ وحش بگیرد
[ترجمه گوگل]او نمی توانست به خاطر صرع خود این کار را در باغ وحش انجام دهد

5. We saw three pandas in the zoo.
[ترجمه ترگمان] ما سه تا پاندا تو باغ وحش دیدیم
[ترجمه گوگل]ما سه پاندای را در باغ وحش دیدیم

6. In the zoo we saw many monkeys running round in the cage.
[ترجمه ترگمان]در باغ وحش میمون های زیادی را دیدیم که در قفس می دویدند
[ترجمه گوگل]در باغ وحش ما شاهد بسیاری از میمون ها در قفس بودیم

7. A zoo is a place where live animals are kept in captivity for the public to see.
[ترجمه ترگمان]باغ وحش مکانی است که در آن حیوانات زنده در قفس نگهداری می شوند تا مردم بتوانند آن را ببینند
[ترجمه گوگل]یک باغ وحش جایی است که حیوانات زنده در اسارت نگهداری می شوند تا مردم ببینند

8. She led the children into the zoo.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را به باغ وحش راهنمایی کرد
[ترجمه گوگل]او بچه ها را به باغ وحش هدایت کرد

9. His sister works at Beijing Zoo.
[ترجمه ترگمان]خواهرش در باغ وحش پکن کار می کند
[ترجمه گوگل]خواهر او در باغ وحش پکن کار می کند

10. Bob is head lion keeper at the zoo.
[ترجمه ترگمان]باب در باغ وحش سر شیر نگهبان است
[ترجمه گوگل]باب سر شیر دروازه بان در باغ وحش است

11. Two gorillas have escaped from the zoo.
[ترجمه ترگمان] دوتا گوریل از باغ وحش فرار کردن
[ترجمه گوگل]دو گوریل از باغ وحش فرار کرده اند

12. We took the kids to the zoo for a special treat.
[ترجمه ترگمان]ما بچه ها رو به باغ وحش دعوت کردیم تا یه مهمون ویژه داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما بچه ها را برای یک درمان خاص به باغ وحش گرفتیم

13. I agree that the demise of London zoo would be terrible.
[ترجمه ترگمان]موافقم که مرگ باغ وحش لندن وحشتناک خواهد بود
[ترجمه گوگل]من موافقم که مرگ لندن باغ وحش وحشتناک است

14. The children enjoy going to the zoo.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از رفتن به باغ وحش لذت می برند
[ترجمه گوگل]بچه ها از رفتن به باغ وحش لذت می برند

پیشنهاد کاربران

باغ وحش

باغ وحش، باغ حیوانات

He took his angry kids to the zoo
او کودک عصبانیش را به باغ وحش برد
🦄🦄

باغ حیوانات
باغ پرندگان



هم در زبان" فرانسه" وهم در زبان "انگلیسی"
معنی" باغ وحش" میدهد


کلمات دیگر: