کلمه جو
صفحه اصلی

zealot


معنی : طرفدار، متعصب، مجاهد، فدایی، جانفشان، ادم متعصب یا هواخواه
معانی دیگر : (z بزرگ - یهودیان باستان) نام فرقه ی افراطی که با سلطه ی رومیان در فلسطین مبارزه می کرد، غیور

انگلیسی به فارسی

غیور، آدم متعصب یاهواخواه، مجاهد، جانفشان


زئولوت، متعصب، فدایی، مجاهد، جانفشان، ادم متعصب یا هواخواه، طرفدار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is excessively and often intolerantly zealous, esp. about a cause or religious faith; fanatic.
مترادف: fanatic, sectarian, true believer
مشابه: addict, bigot, devotee, enthusiast, extremist, fan, fiend, junkie, nut, partisan, votary

- Some of the zealots were willing to give their lives or even harm others in the fight for their cause.
[ترجمه ترگمان] برخی از متعصبان مایل به دادن زندگی خود یا حتی آسیب رساندن به دیگران در مبارزه با این هدف بودند
[ترجمه گوگل] بعضی از پرستاران مایل بودند که جان خود را از دست بدهند و یا حتی برای مبارزه برای دیگران به دیگران آسیب برسانند

• fanatic; radical zealot, fanatic zealot
a zealot is a person who acts with extreme zeal, especially because of political or religious ideals; a formal word.

مترادف و متضاد

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

متعصب (اسم)
bigot, fanatic, zealot, dogmatist, zealous person

مجاهد (اسم)
devotee, warrior, champion, hero, zealot

فدایی (اسم)
devotee, volunteer, zealot

جانفشان (اسم)
zealot

ادم متعصب یا هواخواه (اسم)
zealot

enthusiast


Synonyms: activist, diehard, extremist, fanatic, fiend, maniac, militant, nut, radical, ultra, young Turk


Antonyms: moderate


جملات نمونه

1. The artistic zealot devoted his life to the completion of a great masterpiece.
[ترجمه ترگمان]این آدم متعصبی هنرمندانه زندگی خود را وقف تکمیل یک شاهکار بزرگ کرد
[ترجمه گوگل]پرستار هنری زندگی خود را به اتمام شاهکار بزرگ اختصاص داده است

2. He was forceful, but by no means a zealot.
[ترجمه ترگمان]او قوی بود، اما به هیچ وجه a نبود
[ترجمه گوگل]او نیرومند بود، اما به هیچ وجه شایسته نیست

3. Simon Zelotes is quite patently Simon the Zealot.
[ترجمه ترگمان](سیمون Zelotes)کاملا به نام سایمون the است
[ترجمه گوگل]سیمون زولوتس کاملا صریح سیمون زئولوت است

4. This allows Zealot to close quickly with his enemies.
[ترجمه ترگمان]این کار به zealot این امکان را می دهد که با دشمنان خود به سرعت نزدیک شوند
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد Zealot به سرعت با دشمنان خود را ببندد

5. Would Zealot class be some sort of Death Knight equivalent with healing and curse abilities?
[ترجمه ترگمان]ایا این کلاس به عنوان شوالیه مرگ معادل با شفا دادن و قدرت های جادویی خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]آیا کلاس Zealot معادل با معیارهای مرگ و میر و معیشت است؟

6. Simon Zelotes (or Simon the Zealot) was one of the twelve disciples.
[ترجمه ترگمان]سیمون Zelotes (یا سیمون the)یکی از دوازده حواری است
[ترجمه گوگل]سیمون زولوتس (یا سیمون زئولوت) یکی از دوازده شاگرد بود

7. This allows the zealot to close quickly with his enemies.
[ترجمه ترگمان]این به این آدم متعصبی اجازه می دهد که با دشمنان خود به سرعت نزدیک شود
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا احمقانه به سرعت با دشمنان خود را بست

8. Simon the Zealot not to be confused with Simon Peter.
[ترجمه ترگمان](سیمون)zealot (سیمون)را نباید با سایمون پیتر اشتباه گرفت
[ترجمه گوگل]سیمون Zealot نباید با سیمون پیتر اشتباه بگیرد

9. I've been a web zealot for about seven years.
[ترجمه ترگمان]حدود هفت سال است که من یک تار zealot zealot هستم
[ترجمه گوگل]من حدود هفت سال است که یک وبسایت اینترنتی هستم

10. Yet a zealot is far more than the technology they bear.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این آدم متعصبی بسیار بیشتر از آن فن آوری است که آن ها تحمل می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، مزدور بسیار بیشتر از فن آوری است که آنها تحمل می کنند

11. Each zealot is trained for decades in hand - to - hand combat, tactics, pain tolerance and martial discipline.
[ترجمه ترگمان]هر فرد متعصبی برای دهه ها در مبارزه با دست، تاکتیک، تحمل درد و انضباط نظامی آموزش دیده است
[ترجمه گوگل]هر مبارزه برای دهه ها در مبارزه با دست، دست زدن به تاکتیک ها، تحمل درد و رشته های رزمی آموزش دیده است

12. The zealot was greatly angered by the Master's words.
[ترجمه ترگمان]The از شنیدن سخنان ارباب سخت خشمگین شد
[ترجمه گوگل]این سخنان استاد به شدت خشمگین بود

13. Upon hearing this, the zealot was enlightened.
[ترجمه ترگمان]با شنیدن این خبر، این آدم متعصبی روشنفکر بود
[ترجمه گوگل]پس از شنیدن این، پرستار روشن شد

14. Walsh was accused of everything from being a partisan zealot to an incompetent spendthrift.
[ترجمه ترگمان]والش به همه چیز متهم شده بود که این آدم متعصبی متعصب تا یک آدم spendthrift نالایق است
[ترجمه گوگل]والش به همه چیز متهم شده بود که یک عادت متعصب به خرج ناقص است

پیشنهاد کاربران

غیرتی

طرفدار دو آتیشه
طرفدار بسیار متعصب
هواخواه
- A person who has extreme dedication to a cause
- A person who goes overboard in their zeal
- Partisan
- Fanatic

• Many religious zealots claim to represent God's devine love, but turn it into a mockery by their violence and teachings


کلمات دیگر: