کلمه جو
صفحه اصلی

vacuity


معنی : پوچی، چیز تهی، هیچی، فضای خالی، خلا، تهی گری
معانی دیگر : تهی بودگی، خالی بودن، تهیگی، پوکی، تهی مغزی، بی خردی، ابلهی، میان تهی بودگی، عاری بودن، فراغت

انگلیسی به فارسی

خلا ( khala )، تهی گری، عاری بودن، چیز تهی، فضای خالی، فراغت، هیچی، پوچی


خلوص، فضای خالی، هیچی، چیز تهی، پوچی، خلا، تهی گری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: vacuities
(1) تعریف: the state of being empty; emptiness.
مشابه: vacancy, void

(2) تعریف: a place containing no matter; void; vacuum.
مشابه: void

(3) تعریف: the lack or absence of something.

- a vacuity of musical talent
[ترجمه ترگمان] استعداد موسیقی شناس
[ترجمه گوگل] خالی از استعداد موسیقی

(4) تعریف: a lack of intelligence or thought, or a statement revealing such a lack.
مشابه: vacancy

- His idiot grin reflected the vacuity of his mind.
[ترجمه ترگمان] لبخند idiot فضای تهی ذهنش را منعکس می کرد
[ترجمه گوگل] غرور وحشتناک او منعکس کننده خلوص ذهن او است

• emptiness; absence of matter or meaning

مترادف و متضاد

پوچی (اسم)
absurdity, vanity, futility, frivolity, nullity, inanity, vapidity, inefficacy, inefficacity, nihility, vacuity

چیز تهی (اسم)
vacuity

هیچی (اسم)
nihility, vacuity

فضای خالی (اسم)
vacuity

خلا (اسم)
vacuity, vacuum

تهی گری (اسم)
vacuity

جملات نمونه

the vacuity of a desert

خالی بودن صحرا


1. the vacuity of a desert
خالی بودن صحرا

2. the vacuity of arteries after death
تهی بودن شاهرگ ها پس از مرگ

3. His vacuity was a handicap in these debates.
[ترجمه ترگمان]vacuity در این مباحثات یک نقص بود
[ترجمه گوگل]ابعاد او در این بحث ها معلول بود

4. But the book's principal defect remains the vacuity of its protagonist.
[ترجمه ترگمان]اما عیب اصلی کتاب داستان اصلی شخصیت آن است
[ترجمه گوگل]اما نقص اصلی این کتاب، خلوص شخصیت اصلی آن است

5. I wake up in my coffin, dark, vacuity and silence.
[ترجمه ترگمان]در تابوت، تاریک، خالی و سکوت از خواب بیدار می شوم
[ترجمه گوگل]من در تابوتم، تاریک، خالی و سکوت را بیدار می شوم

6. The third way died in vacuity and derision.
[ترجمه ترگمان]سومین راه در vacuity و استهزا کشته شد
[ترجمه گوگل]راه سوم، در بی حسی و خجالت به سر برد

7. Leisure is enjoyable, while vacuity is suffering.
[ترجمه ترگمان]اوقات فراغت لذت بخش است، در حالی که vacuity رنج می برد
[ترجمه گوگل]اوقات فراغت لذت بخش است، در حالی که خستگی رنج می برد

8. Chaotic menstruation differentiated between blood vacuity and kidney vacuity.
[ترجمه ترگمان] Chaotic menstruation differentiated vacuity blood and vacuity kidney vacuity vacuity vacuity vacuity vacuity vacuity vacuity vacuity menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation
[ترجمه گوگل]قاعدگی هرج و مرج بین تخلیه خون و خلط کلیوی متفاوت است

9. Starting FWG all alone, checking the vacuity achieve the rated value whether.
[ترجمه ترگمان]با شروع به تنهایی، the را بررسی کنید تا به ارزش اسمی برسد که آیا
[ترجمه گوگل]شروع FWG به تنهایی، بررسی vacuity به دست آوردن ارزش اسمی که آیا

10. Temperature and vacuity rising can enhance osmotic flux visibly.
[ترجمه ترگمان]دما و دما افزایش دما می تواند شار osmotic را به طور قابل توجهی افزایش دهد
[ترجمه گوگل]افزایش دما و بی هویت می تواند شفافیت اسمز معکوس را افزایش دهد

11. The theoretical formula about vacuity in vacuum tube and pore-water pressure at the observation point was obtained in this paper by using equation of gas state and equilibrium equation.
[ترجمه ترگمان]فرمول نظری در مورد vacuity در لوله های خلا و فشار آب منفذی در نقطه مشاهده با استفاده از معادله حالت گاز و معادله تعادل در این مقاله بدست آمد
[ترجمه گوگل]فرمول نظری مربوط به خلوص در لوله خلاء و فشار آب خالص در نقطه مشاهده در این مقاله با استفاده از معادله حالت گاز و معادله تعادل به دست آمد

12. Clinically most situations manifest as vacuity repletion complexes, with spleen and kidney vacuity weakness and damp heat evil being the two primary patterns.
[ترجمه ترگمان]clinically بیشتر موقعیت ها به صورت ترکیبات repletion vacuity، با طحال و ضعف vacuity کلیه و شرارت گرمای مرطوب کننده دو الگوی اولیه آشکار می شوند
[ترجمه گوگل]بیشترین موارد بالینی، به عنوان مجتمع پرخوری مجزا شناخته شده است، ضعف طحال و خلط کلیه و دو گرایش خشمی که دو الگو اصلی هستند

13. Addressing Honderich's work on its own terms, one must question whether he demonstrates the complete vacuity of Conservative thinking.
[ترجمه ترگمان]پرداختن به کار Honderich در شرایط خاص خود، باید این سوال را مطرح کرد که آیا او نمایش کامل تفکر محافظه کارانه را نشان می دهد یا خیر
[ترجمه گوگل]با توجه به کارهای هنری خود، با توجه به شرایط خاص خود، باید سوال بپرسید که آیا وی خلاء کامل تفکر محافظه کار را نشان می دهد

14. In this way the apparently active and positive concept of consent is diluted to the point of near vacuity.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، مفهوم ظاهرا مثبت و مثبت رضایت به نقطه نزدیک vacuity رقیق شده است
[ترجمه گوگل]به این ترتیب مفهوم ظاهرا فعال و مثبت رضایت به نقطه تقریبی خالص رقیق می شود

the vacuity of arteries after death

تهی بودن شاه‌رگها پس از مرگ



کلمات دیگر: