صفحه اصلی
waggly
معنی
: چرخنده، تلو تلو خور، فرفره وار
معانی دیگر
: فرفره وار، تلو تلو خور، چرخنده
بستن
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
انگلیسی به فارسی
فرفره وار، تلو تلو خور، چرخنده
جادوگر، فرفره وار، تلو تلو خور، چرخنده
انگلیسی به انگلیسی
• moving from side to side; unstable
مترادف و متضاد
چرخنده
(صفت)
rotary, revolving, rotative, waggly
تلو تلو خور
(صفت)
tipsy, waggly
فرفره وار
(صفت)
waggly
کلمات دیگر: