کلمه جو
صفحه اصلی

wait on


معنی : پیشخدمتی کردن
معانی دیگر : (امریکا) 1- انتظار کسی یا چیزی را کشیدن، به امید کسی یا چیزی بودن 2- (سر میز رستوران و غیره) پیشخدمتی کردن 3- به دیدار(مافوق و غیره) رفتن 4- منتج شدن، ناشی شدن، upon wait پیشخدمتی کردن، خدمت رسیدن و خدمت کردن

انگلیسی به فارسی

( upon wait ) پیشخدمتی کردن، خدمت رسیدن و خدمت کردن


صبر کن، پیشخدمتی کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to attend to the needs of; act as a servant to.
مترادف: serve
مشابه: attend, minister to, steward

- He is tired from waiting on his grandmother.
[ترجمه ترگمان] او از انتظار مادربزرگ خسته شده است
[ترجمه گوگل] او از انتظار مادربزرگش خسته شده است

(2) تعریف: to satisfy the wants and needs of, esp. a customer in a restaurant.
مترادف: serve
مشابه: accommodate, cater

- She waited on the family seated near the door.
[ترجمه ترگمان] او روی خانواده که کنار در نشسته بود، منتظر ماند
[ترجمه گوگل] او منتظر خانواده نشسته در نزدیکی دره بود

• serve; accompany

مترادف و متضاد

پیشخدمتی کردن (فعل)
wait, serve, valet, page, wait on, wait upon

serve


Synonyms: arrange, attend, care for, deal, deliver, help, minister, nurse, portion, ready, set, tend


جملات نمونه

1. She bustled about trying to wait on two customers at once.
[ترجمه ترگمان]او با عجله سعی می کرد دو مشتری را یکجا منتظر کند
[ترجمه گوگل]او در مورد تلاش برای دو بار در یک مشتری صبر کرد

2. Wait on, please. I'm just coming.
[ترجمه Fatemeh] لطفا صبر کن. همین الان میام ( دارم میام )
[ترجمه ترگمان] صبر کن، خواهش می کنم من فقط دارم می ام
[ترجمه گوگل]صبر کن، لطفا من فقط می آیم

3. The gentleman had a valet to wait on him hand and foot.
[ترجمه ترگمان]آن مرد خدمتکار داشت که در دست و پای او منتظر بماند
[ترجمه گوگل]نجیب زاده یک دروغ بود که دست و پایش را بر او می گذاشت

4. There are three servants to wait on the guests.
[ترجمه سینا توسکی] سه خدمتکار برای سرویس دادن به مهمانها هستند
[ترجمه ترگمان]سه نفر خدمتکار هستند که باید منتظر مهمانان باشند
[ترجمه گوگل]سه خدمتکار برای صبر کردن بر مهمانان وجود دارد

5. He seems to expect me to wait on him hand and foot.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد از من انتظار دارد که در دست و پای او منتظر بمانم
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد انتظار داشته باشد که او دست و پا را صبر کند

6. This servant will wait on your guests.
[ترجمه ترگمان]این خدمتکار برای مهمانان شما منتظر خواهد ماند
[ترجمه گوگل]این بنده بر مهمانان شما صبر خواهد کرد

7. Is there anyone here to wait on us?
[ترجمه ترگمان]کسی اینجاست که منتظر ما باشه؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی وجود دارد که بر ما صبر کند؟

8. We wait on your reply to our letter.
[ترجمه ترگمان]در جواب نامه اش صبر می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در پاسخ به نامه ما صبر می کنیم

9. They all wait on the king.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها منتظر شاه هستند
[ترجمه گوگل]همه آنها روی پادشاه هستند

10. There were plenty of servants to wait on her.
[ترجمه ترگمان]چند نفر خدمتکار بودند که منتظرش بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از بندگان وجود داشتند که بر او صبر کنند

11. Our representatives wait on you in the morning.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان ما در صبح منتظر شما هستند
[ترجمه گوگل]نمایندگان ما صبح روز صبح به شما صبر می کنند

12. You can't just wait on the sidelines and hope things will improve.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید تنها در حاشیه بمانید و امیدوار باشید که اوضاع بهبود یابد
[ترجمه گوگل]شما فقط می توانید در حاشیه صبر کنید و امیدواریم همه چیز بهبود یابد

13. Wait on the Lord; be of good courage, and he shall strengthen thine heart.
[ترجمه ترگمان]صبر کن، خدای من، شجاع باش و قلبت را قوی تر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]منتظر خداوند باشید از شجاعت خوبی برخوردار باشید و قلب خود را تقویت می کند

14. Had she pretended to wait on everybody at some private view, then walked out through the door?
[ترجمه ترگمان]اگر او وانمود می کرد که در یک نظر خصوصی منتظر است، سپس از در بیرون رفت؟
[ترجمه گوگل]آیا او تظاهر میکرد که در هر شخصی از برخی دیدگاه های خصوصی صبر کند، سپس از طریق درب بیرون رفت؟

پیشنهاد کاربران

خدمت کردن

سرویس دادن ( دررستوران )


کلمات دیگر: