1. he was unable to explain his strange conduct
او قادر نبود رفتار عجیب و غریب خود را توجیه کند.
2. he was unable to phrase his ideas
او قادر نبود اندیشه های خود را بیان کند.
3. he was unable to walk
قادر به راه رفتن نبود
4. i am unable to relate these two events
قادر نیستم این دو رویداد را به هم مربوط کنم.
5. she was unable to endure jazz
او قادر به تحمل موسیقی جاز نبود.
6. we are unable to guarantee the timely payment of the installments
ما نمی توانیم پرداخت بموقع اقساط را تضمین کنیم.
7. we were unable to budge the boulder
نتوانستیم صخره را از جایش تکان بدهیم.
8. most people are unable to have a conceptual understanding of computers
بیشتر مردم از درک ذهنی کامپیوتر عاجزند.
9. the government was unable to stem the tide of discontent
دولت قادر نبود که جلو موج نارضایتی را بگیرد.
10. this ewe is unable to milk her babies
این میش قادر به شیردادن به بچه هایش نیست.
11. They were unable to gain admittance to the hall.
[ترجمه ترگمان]آن ها قادر به ورود به تالار نبودند
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند به سالن پذیرش دست یابند
12. Doctors were unable to save her.
[ترجمه ترگمان]پزشکان نمی توانستند او را نجات دهند
[ترجمه گوگل]پزشکان نتوانستند او را نجات دهند
13. He changed his mind about moving, but was unable to buy the house back.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم خود را درباره حرکت تغییر داد، اما نمی توانست خانه را بخرد
[ترجمه گوگل]او ذهن خود را در مورد حرکت تغییر داد، اما قادر به خرید خانه نبود
14. They were unwilling, or unable, to guarantee safe passage from the city to the aircraft.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایلی به تضمین عبور ایمن از شهر به هواپیما نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها مایل نبودند یا نتوانستند پاسپورت امن را از شهر به هواپیما تضمین کنند
15. Hippos are unable to submerge in the few remaining water holes.
[ترجمه ترگمان]Hippos قادر به زیر آب رفتن در چند سوراخ باقیمانده آب نیستند
[ترجمه گوگل]Hippos قادر به چندین حفره آب باقی مانده است
16. The world without you, unable to continue.
[ترجمه ترگمان]جهان بدون تو قادر به ادامه دادن نیست
[ترجمه گوگل]جهان بدون تو، قادر به ادامه دادن نیست