1. To decrease the effects of the pressure, the diver put wads of cotton in his ears.
غواص برای کاهش تاثیر فشار آب، گلوله هایی از پنبه را داخل گوش خود قرار داد
2. The officer challenged George to explain the wad of fifty dollars which he had in his pocket.
افسر "جورج" را مورد بازخواست قرار داد که توضیح دهد بسته های 50 دلاری که در جیبش بود، از کجا آورده است
3. Because the automatic firing mechanism was defective, the hunter had to wad the powder into the gun by hand.
شکارچی به علت اینکه سیستم شلیک خود کار اسلحه معیوب بودف مجبور شد آن را با دست از باروت پُر کند
4. a wad of chewing gum
یک قلمبه آدامس
5. a wad of chewing tobacco
یک قلمبه تنباکوی جویدنی
6. a wad of crumpled papers
یک مشت کاغذ مچاله شده
7. a wad of dirty bank notes
یک دسته اسکناس کثیف
8. a wad of old letters
یک دسته نامه های قدیمی
9. to wad putty into a crack
زاموسقه (زاماسکه) در درزی چپاندن
10. he lost his wad in gambling
همه ی دارایی خود را در قمار از دست داد.
11. he made quite a wad and then retired
او پول زیادی به دست آورد و پس از آن بازنشسته شد.
12. recently she has gotten a wad of attention
اخیرا خیلی مورد توجه قرار گرفته است.
13. Philpott tamped a wad of tobacco into his pipe.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که در tamped فرو رفت، a یک تکه توتون در چپقش ریخت
[ترجمه گوگل]فیلپات یک لوله از تنباکو را به داخل لوله گذاشت
14. Wad the space with paper, please.
[ترجمه ترگمان]لطفا فضا را با کاغذ عوض کنید
[ترجمه گوگل]لطفا فضا را با کاغذ ببرید
15. He took a wad of notes from his pocket.
[ترجمه ترگمان]یک دسته اسکناس از جیبش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او از یادداشت های خود از یادداشت هایش بیرون رفت
16. The nurse used a wad of cotton wool to stop the bleeding.
[ترجمه ترگمان]پرستار از یک توده پشمی پنبه برای جلوگیری از خونریزی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]پرستار از پشم پنبه برای جلوگیری از خونریزی استفاده کرد
17. But they want a big, fat wad of that cash up front.
[ترجمه ترگمان]اما اونا یه کپه بزرگ از اون پول نقد میخوان
[ترجمه گوگل]اما آنها می خواهند یک چاقوی بزرگ و چاق داشته باشند که از پیش پرداخت می کنند
18. With trembling hands, she took the wad of bills from her pocket and began to count it out.
[ترجمه ترگمان]با دست های لرزان، یک دسته اسکناس را از جیبش بیرون آورد و شروع به شمردن آن کرد
[ترجمه گوگل]با دست های لرزان، او از جیبش دراز کشید و شروع به شمارش کرد
19. I wad tired of fighting for breath.
[ترجمه ترگمان]از جنگیدن برای نفس کشیدن خسته شدم
[ترجمه گوگل]من از مبارزه برای تنفس خسته شدم
20. I saw him trying to press a wad of cash into the woman's hand. She wouldn't take it.
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که سعی می کرد یک کپه پول در دست زن بگذارد اون قبول نمی کنه
[ترجمه گوگل]من او را دیدم تلاش برای فشار دادن پول نقد به دست زن او آن را نمی گیرد
21. Beside them was a thick wad of thin notes.
[ترجمه ترگمان]در کنار آن ها یک دسته اسکناس نازک و نازک قرار داشت
[ترجمه گوگل]در کنار آنها یک ضخیم از یادداشت های نازک بود
22. You could wad it up into a ball with your fingers, light it, and heat your coffee.
[ترجمه ترگمان]می توانید آن را با انگشتان خود مخلوط کنید، آن را روشن کنید و قهوه را گرم کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید با انگشتان دست خود را به آن توپ بکشید، آن را روشن کنید و قهوه را گرم کنید