کلمه جو
صفحه اصلی

vagrancy


معنی : غلط، اوارگی، سر گردانی، در بدری، ولگردی، اوباشی
معانی دیگر : پرسه زنی، عیاری، (نادر) انحراف، زدن به صحرای کربلا

انگلیسی به فارسی

اوارگی، ولگردی، دربدری، اوباشی


زناشویی، ولگردی، اوارگی، اوباشی، سر گردانی، غلط، در بدری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: vagrancies
(1) تعریف: the condition of being a vagrant, or a vagrant's conduct and way of living.

(2) تعریف: in law, the offense of being a vagrant.

(3) تعریف: a wandering, directionless quality.

• condition of having no permanent home, state of wandering and having no occupation
vagrancy is a way of life in which someone moves a lot from place to place because they have no permanent home or job, and have to beg or steal in order to live.

مترادف و متضاد

غلط (اسم)
aberration, error, mistake, fallacy, illusion, errancy, delusion, inaccuracy, vagrancy, misbelief

اوارگی (اسم)
tramp, dispersion, vagrancy

سرگردانی (اسم)
straying, ramble, quandary, vagrancy, divagation, roam, wandering state

در بدری (اسم)
errantry, vagrancy, itineracy, itinerancy, vagabondage, vagabondism

ولگردی (اسم)
stray, ramble, tramp, profligacy, vagrancy, vagabondage, vagabondism

اوباشی (اسم)
vagrancy

جملات نمونه

1. in some towns vagrancy is against the law
در برخی شهرها ولگردی خلاف قانون است.

2. Most European countries have abandoned laws that make vagrancy a crime.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورهای اروپایی قوانینی را رها کرده اند که ولگردی را جنایت قلمداد می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر کشورهای اروپایی قوانین را رعایت کرده اند که جرم و جنایت را جرم می دانند

3. Vagrancy and begging has become commonplace in London.
[ترجمه ترگمان]Vagrancy و گدایی در لندن مبتذل شده است
[ترجمه گوگل]محرومیت و التماس در لندن عادی شده است

4. He was convicted of drunkenness and vagrancy.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر مستی و ولگردی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به مستی و فحاشی محکوم شد

5. Arrested for vagrancy, he dried out in hospital, where molested the nurse.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه خود را در بیمارستان گیر انداخت، در بیمارستان خشک شد و به پرستار تجاوز کرد
[ترجمه گوگل]برای جرم گیری دستگیر شد، او در بیمارستان کشته شد، که در آن پرستار مورد سرزنش قرار گرفت

6. And meanwhile the quite obvious cause of vagrancy the face.
[ترجمه ترگمان]و در این میان دلیل کام لا روشن کردن صورتش بود
[ترجمه گوگل]و در عین حال علت کاملا واضح و روشن از چهره

7. You may be arrested for vagrancy if you do not have at least one dollar bill on your person.
[ترجمه ترگمان]اگر حداقل یک اسکناس یک دلاری روی شخص خود نداشته باشید، ممکن است به خاطر ولگردی دستگیر شوید
[ترجمه گوگل]اگر شما حداقل یک لایحه ی دلاری برای فرد خود ندارید، ممکن است برای بیکاری دستگیر شوید

8. Like a swallow in vagrancy, covering all the streets lanes in the Capital.
[ترجمه ترگمان]مانند پرستو در ولگردی، همه کوچه های شهر را زیر و رو می کند
[ترجمه گوگل]مانند یک پرستو در بیکاری، پوشش تمام خطوط خیابان در پایتخت

9. The tramp was arrested for vagrancy.
[ترجمه ترگمان]ولگرد برای طفره رفتن بازداشت شد
[ترجمه گوگل]ولگرد برای بیکاری دستگیر شد

10. To take a fundamental question about vagrancy: Why do tramps exist at all?
[ترجمه ترگمان]گرفتن یک سوال اساسی در مورد ولگردی: چرا tramps اصلا وجود ندارند؟
[ترجمه گوگل]برای برداشتن یک سوال اساسی در باره فقر و بی حرمتی چرا در همه جا وجود دارد؟

11. Strangers are picked up for vagrancy after three days.
[ترجمه ترگمان] غریبه ها بعد از سه روز خودشون رو گول زدن
[ترجمه گوگل]غریبه ها پس از سه روز برداشت می شوند

12. He is charged with vagrancy.
[ترجمه ترگمان]او متهم به ولگردی است
[ترجمه گوگل]او به جرم و جنایت متهم است

13. The place where even the barest sketch of family life ended and vagrancy began.
[ترجمه ترگمان]جایی که حتی آخرین طرح زندگی خانوادگی هم به پایان رسیده بود و خود را vagrancy
[ترجمه گوگل]جایی که حتی طرح چرخه زندگی خانوادگی به پایان رسید و بیکاری شروع شد

14. The growing numbers of the poor were reflected in begging, vagrancy and theft, all of which led to repressive reactions.
[ترجمه ترگمان]تعداد رو به رشد فقرا به گدایی، ولگردی و دزدی فکر کرد که همه آن ها منجر به واکنش های سرکوب کننده شده بودند
[ترجمه گوگل]تعداد روزافزون فقرا در التماس، محرومیت و سرقت منعکس شده بود، که این همه منجر به واکنش های سرکوبگرانه شد

In some towns vagrancy is against the law.

در برخی شهرها ولگردی خلاف قانون است.


پیشنهاد کاربران

آوارگی

خانه به دوشی

ولگردی


کلمات دیگر: