1. When tragedy struck, the old people began to wail.
وقتی که فاجعه اتفاق افتاد، آدم های مسن شروع به گریه و زاری کردند
2. In some countries the women are expected to wail loudly after their husbands die.
در بعضی از کشورها از زنان انتظار می رود بعد از مرگ شوهرشان، با صدای بلند گریه و زاری کنند
3. When the Yankees lost the World Series, there was much wailing in New York.
وقتی که تیم "یانکی ها" در مسابقات نهایی باخت، در نیویورک شیون راه افتاد
4. i wail like a reed because she is away
نالم چو نای من اندر فراق او
5. the wail of an air-raid siren
ناله ی آژیر حمله ی هوایی
6. to wail someone's death
در مرگ کسی سوگواری کردن
7. One of the small children began to wail with terror.
[ترجمه ترگمان]یکی از بچه های کوچک با وحشت شروع به گریه کرد
[ترجمه گوگل]یکی از بچه های کوچک شروع به سرزنش با ترور شد
8. I heard the wail of a police siren.
[ترجمه ترگمان]صدای آژیر پلیس را شنیدم
[ترجمه گوگل]من شنیدم گریه یک آژیر پلیس
9. The women began to wail in mourning.
[ترجمه ترگمان]زن ها شروع به گریه و زاری کردند
[ترجمه گوگل]زنان شروع به گریه کردن کردند
10. We could just hear the distant wail of a siren.
[ترجمه ترگمان]ما می توانستیم صدای ناله و شیون distant را بشنویم
[ترجمه گوگل]ما فقط می توانستیم صدای زنگ زدن آژیر را بشنویم
11. Primrose, stupefied by tiredness, began to wail that she was hungry.
[ترجمه ترگمان]Primrose که از خستگی گیج شده بود شروع به گریه و زاری کرد که او گرسنه است
[ترجمه گوگل]زودرس با خستگی خسته شدم، گریه می کرد
12. I heard the wail of a baby.
[ترجمه ترگمان]صدای گریه بچه را شنیدم
[ترجمه گوگل]من گریه کودک را شنیدم
13. She would go into a trance and wail her incantations to the spirits.
[ترجمه ترگمان]او به حالت خلسه فرو می رفت و با ارواح وردهای جادویی خود را به صدا درمی آورد
[ترجمه گوگل]او به یک ترنس میرود و سرپیچیهای خود را به روحیه می دهد
14. Somewhere behind them a child began to wail.
[ترجمه ترگمان]بچه ای در پشت سرشان گریه را سر داد
[ترجمه گوگل]در جایی پشت سر آنها یک کودک شروع به گریه کرد
15. She heard the sirens scream their unearthly wail.
[ترجمه ترگمان]صدای آژیر و شیون unearthly را شنید
[ترجمه گوگل]او شنیده اید که آژیرها فریاد می زنند که بیرون آمدن آنها غیرممکن است
16. The wail of the bagpipe could be heard in the distance.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا نیز از دور شنیده می شد
[ترجمه گوگل]می توان از راه دور بیدار شد
17. She gave a wail of anguish.
[ترجمه ترگمان]ناله ای ازسر درد کشید
[ترجمه گوگل]او دچار عصبانیت شد
18. We were woken in the night by the wail of ambulance sirens.
[ترجمه ترگمان]شب را با صدای آژیر آمبولانس بیدار بودیم
[ترجمه گوگل]ما در شب از خواب بیدار آژیرهای آمبولانس آواز خواندیم
19. With a wail he threw himself on the bed and buried his face in the pillow.
[ترجمه ترگمان]با ناله ای خود را روی تخت انداخت و صورت خود را در بالش پنهان کرد
[ترجمه گوگل]با بیدار شدن او خود را بر روی تخت انداخت و چهره اش را در بالش دفن کرد
20. She uttered a wail of grief.
[ترجمه ترگمان]ناله ای ازسر اندوه کرد
[ترجمه گوگل]او صدای تپش غم و اندوه را بیان کرد