کلمه جو
صفحه اصلی

umlaut


معنی : ادغام
معانی دیگر : (زبان شناسی)، ادغام دو حرف صدادار، اوملات، واک آمیخت، (به ویژه زبان انگلیسی - تفاوت حروف صدادار در مفرد و جمع) واک گرد، دگرش واکه، تغییر صدا (مثلا دگرش foot به feet یا mouse به mice)، ادغام حرف صدادار درحرف صدادار بعدی، ادغام کردن

انگلیسی به فارسی

ادغام، ادغام حرف صدادار درحرف صدادار بعدی، ادغام کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a change in the sound of a vowel due to influence by a following vowel or semivowel, or the vowel so changed.

(2) تعریف: a diacritical mark, such as on this letter "o" (�), placed over a vowel to indicate umlaut, esp. in German.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: umlauts, umlauting, umlauted
• : تعریف: to modify or write with an umlaut.

• diacritical mark (two dots) above a vowel indicating a change in the sound of a vowel, vowel altered in such a way

مترادف و متضاد

ادغام (اسم)
contraction, affricate, merger, fusion, assimilation, diphthong, umlaut

جملات نمونه

1. Cannot print German umlaut characters on a PCL printer under VMS.
[ترجمه ترگمان]نمی توان حروف umlaut آلمانی را در چاپگر pcl زیر VMS چاپ کرد
[ترجمه گوگل]نمی توان آلمانی کاراکتر umlaut را بر روی چاپگر PCL تحت VMS چاپ کرد

2. Spelling an umlaut as ae, oe, or ue only maps to the corresponding exact match without further expansion.
[ترجمه ترگمان]هجی کردن یک umlaut به عنوان ae، oe، یا ue تنها نقشه تطابق دقیق متناظر بدون گسترش بیشتر را ترسیم می کند
[ترجمه گوگل]املای umlaut به عنوان AE، OE، یا UE فقط به دقیق مسابقه مربوطه بدون گسترش بیشتر نقشه می دهد

3. An umlaut is caused in a sound by its assimilation to another sound.
[ترجمه ترگمان]An در یک صدا از طریق جذب آن به صدای دیگر ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]یک umlaut در یک صدا توسط جذب آن به صدا دیگری ایجاد می شود

4. To change ( a vowel ) by umlaut.
[ترجمه ترگمان]تغییر (یک مصوت)توسط umlaut
[ترجمه گوگل]برای تغییر (واکه) توسط umlaut

5. To write or print ( a vowel ) with an umlaut.
[ترجمه ترگمان]برای نوشتن یا چاپ (یک مصوت)با an
[ترجمه گوگل]برای نوشتن یا چاپ (یک واکه) با umlaut

6. She said "I was hoping I would bump into you because I noticed you know how to put the umlaut on the 'i', Can you please tell me how to do that on the iPhone?".
[ترجمه ترگمان]اون گفت من امیدوار بودم که به تو صدمه بزنم چون متوجه شدم که تو می دونی چطور the رو روی من بذاری، می شه به من بگی چطور این کار رو روی آیفون بذارم؟ \" \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من امیدوار بودم که به شما ضربه بزنم زیرا متوجه شدم شما می دانید که چگونه می توانید umlaut را روی' من 'قرار دهید، آیا می توانید به من بگویید که چگونه این کار را در iPhone انجام دهید؟'

پیشنهاد کاربران

umlaut ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: پیشین‏شدگی
تعریف: تبدیل واکۀ پسین به واکۀ پیشین تحت تأثیر واکۀ پیشین بعد از آن


کلمات دیگر: