1. to wag one's tail
دم تکان دادن
2. Dogs wag their tails not so much in love to you as your bread.
[ترجمه ترگمان]سگ ها دم خود را به اندازه نان دوست می دارند
[ترجمه گوگل]سگها دندان های خود را نه به عنوان نان خود عاشق شما می کنند
3. Dogs wag their tails when they are pleased.
[ترجمه ترگمان]سگ ها وقتی خوشحال می شوند، tails را تکان می دهند
[ترجمه گوگل]سگ ها وقتی که خوشحال می شوند، دمشان را می کنند
4. All asses wag their ears.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها گوششان را تکان می دهند
[ترجمه گوگل]همه الاغها گوششان را می کشند
5. He's a bit of a wag.
[ترجمه ترگمان]اون یه کم مسخره است
[ترجمه گوگل]او کمی عصبی است
6. Go to! You are a wag.
[ترجمه ترگمان]برو پی کارت! تو مرد باهوشی هستی
[ترجمه گوگل]رفتن به! شما یک سر و صدا هستید
7. With a single wag of her finger she managed to convey her total disapproval.
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت انگشت دستش را به نشانه مخالفت تکان داد
[ترجمه گوگل]با یک انگشت تنها از انگشت او او موفق به تحویل کامل خود را
8. I didn't wag my finger at him.
[ترجمه ترگمان]انگشتم را تکان ندادم
[ترجمه گوگل]من انگشتم را بر او ندیدم
9. Some wag had drawn a face on the wall.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها صورتش را روی دیوار کشیده بود
[ترجمه گوگل]برخی از wag چهره ای بر روی دیوار داشتند
10. As one wag put it, as it was the opening of the toilets[sentence dictionary], perhaps they should have invited Lou Macari.
[ترجمه ترگمان]همانطور که یک wag آن را به کار می اندازد، چون باز کردن توالت ها [ فرهنگ لغت حکم ] است، شاید آن ها باید لو Macari را دعوت کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که یک واگ بود، همانطور که باز کردن توالت [dictionary dictionary] بود، شاید آنها باید Lou Macari را دعوت کنند
11. An event that made heads turn and tongues wag.
[ترجمه ترگمان]حادثه ای که باعث شد سر و صدا راه بیفتند
[ترجمه گوگل]یک رویداد که سر به نوبه خود و زبان صحبت کردن
12. Pete: wag your head like a puppet.
[ترجمه ترگمان] کله ت رو مثل یه عروسک تکون میده
[ترجمه گوگل]پیت سر خود را مثل یک عروسک خم می کند
13. Loden's hackles subsided, his tail began to wag.
[ترجمه ترگمان]موهای سیخ سیخ سیخ شد و دمش تکان خورد
[ترجمه گوگل]هک لودن فروکش کرد، دم خود را شروع به آویزان کرد
14. I overcontrolled the pedals, making the tail wag back and forth.
[ترجمه ترگمان]پدال گاز را فشار می دهم و دمش را به عقب و جلو تکان می دهم
[ترجمه گوگل]من پدال ها را بیش از حد کنترل کرده ام، دم عقب و عقب را دم کرده
15. All drawn by the wag Willie Rushton, they are each priced at £7
[ترجمه ترگمان]تمام آن ها توسط ویلی Rushton (ویلی Rushton)کشیده می شوند، آن ها هر یک با قیمت ۷ پوند قیمت گذاری می شوند
[ترجمه گوگل]همه توسط Wig ویل رشتون کشیده شده، هر کدام در 7 پوند قیمت دارند