1. the wagon jolted down the slope
گاری تکان خوران از سرازیری پایین آمد.
2. a closed wagon
واگن دارای طاق و دیوار
3. fix one's wagon
(خودمانی) تلافی کردن،دخل کسی را آوردن
4. hitch one's wagon to a star
همت بلند داشتن،دنبال هدف های عالی رفتن
5. hitch your wagon to the stars
همت بلند دار (که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند)
6. off the wagon
(امریکا - خودمانی) معتاد به الکل که اعتیاد را رها کرده است
7. on the wagon
(امریکا- خودمانی) معتاد به الکل که دوباره شروع به میخوارگی کرده است
8. to haul a wagon
واگن را کشیدن
9. to load a wagon
واگن را بارگیری کردن
10. the sideboards of a wagon
تخته های دیوار واگن
11. farmers were pitching bundles of cotton into the wagon
کشاورزان بسته های پنبه را به داخل واگن می انداختند.
12. I'm on the wagon for a while. Cleaning out my system.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی در گاری هستم سیستم من رو تمیز می کنه
[ترجمه گوگل]من برای مدتی در واگن هستم تمیز کردن سیستم من
13. An abandoned circus wagon with peeling paint is in the background, in it a hopeless dark woman imprisoned behind bars.
[ترجمه ترگمان]یک استیشن متروک با رنگ پوست peeling در پس زمینه است، در آن زن تاریک امیدی در پشت میله های زندان محبوس شده است
[ترجمه گوگل]واگن سیرک رها شده با رنگ لایه برداری در پس زمینه است، در آن یک زن تیره نا امید در پشت میله زندان است
14. I was trying to ease the wagon down a short slope when it broke loose and almost broke my leg.
[ترجمه ترگمان]داشتم سعی می کردم که گاری را کمی شل کنم که پاره شد و تقریبا پایم را شکست
[ترجمه گوگل]من سعی کردم که واگن را در یک شیب کوتاه زمانی که شکسته شد و تقریبا پای من را شکست
15. In other words, the commercial band wagon is huge enough to be unstoppable.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، واگن گروه تجاری به اندازه کافی بزرگ است که غیرقابل توقف باشد
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، واگن گروه تجاری به قدر کافی بزرگ است که قابل توقف نیست
16. Everybody circled up like wagon trains around the bleach vats and wood room and even the goddamn lunch table.
[ترجمه ترگمان]همه مثل واگن استیشن دور هم جمع شدند و دور میز چوبی و حتی یک میز ناهار لعنتی دور هم جمع شدند
[ترجمه گوگل]همه مثل قطارهای واگن در اطراف حوض های سفید کننده و اتاق چوب و حتی میز ناهار خسته و عصبی سرازیر شدند