1. two vagrant brothers
دو برادر ولگرد
2. gypsies led a vagrant life
کولی ها زندگی دایما در حرکتی داشتند.
3. He lived on the street as a vagrant.
[ترجمه ترگمان]او در خیابان به عنوان یک ولگرد زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او در خیابان به عنوان جادوگر زندگی می کرد
4. A vagrant is everywhere at home.
[ترجمه ترگمان]یک ولگرد در همه جا در خانه است
[ترجمه گوگل]جادوگر در همه جا در خانه است
5. Lavant plays a vagrant waif, Binoche a runaway painter.
[ترجمه ترگمان]Lavant یک waif ولگرد است که نقاش فراری است
[ترجمه گوگل]Lavant نمایشنامه خجالتی، Binoche نقاشی فرار
6. Some of these were vagrant children, others victims of crime required as witnesses.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها کودکان ولگرد بودند و برخی قربانیان جرم به عنوان شاهد مورد نیاز بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از این ها بچه های شلوغ بودند، دیگر قربانیان جرایم به عنوان شاهد مورد نیاز بودند
7. A rare transatlantic vagrant, with forewing bluer grey than wing, easily told by conspicuous white crescentic mark in front of eye.
[ترجمه ترگمان]یک سگ شکاری نادر، که از بال forewing آبی تر بود، به آسانی آن علامت crescentic را که در جلو چشم دیده می شد به آسانی تشخیص داد
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز بی نظیر آتلانتیک، با پیش بینی قهوه ای مایل به خاکستری نسبت به بال، به راحتی توسط علامت برجسته سیاه و سفید در مقابل چشم بیان می شود
8. It comes easy to the habitual vagrant; it is well-nigh impossible to the inexperienced.
[ترجمه ترگمان]به آدم ولگرد عادت می کند، تقریبا غیر ممکن است که بی تجربه و بی تجربه باشد
[ترجمه گوگل]این به بنده معمول عادی می رسد؛ آن را به بی تجربه بسیار غیر ممکن است
9. Spring flowers residual cardiac deficiencies go, how autumn vagrant hearts?
[ترجمه ترگمان]گل های بهاری باقیمانده دچار مشکلات قلبی می شوند، چگونه قلب سرگردان در پاییز چگونه است؟
[ترجمه گوگل]گل های بهاری نارسایی قلبی باقیمانده، چطور قلب شکم پاییز؟
10. The vagrant had to beg for money.
[ترجمه ترگمان]ولگرد مجبور بود به خاطر پول التماس کند
[ترجمه گوگل]جادوگر باید پول بپردازد
11. Away went the policeman and the vagrant was left alone, helpless on a cold winter night.
[ترجمه ترگمان]در آن دورها پلیس و ولگرد تنها ماندند و در یک شب سرد زمستانی درمانده و درمانده ماندند
[ترجمه گوگل]دور رفت پلیس و یک جادوگر تنها باقی مانده بود، در شب زمستانی سرد زمخت
12. I told you to act like a drunk vagrant imbecile.
[ترجمه ترگمان]بهت گفته بودم مثل یه آدم مست مست رفتار کنی
[ترجمه گوگل]من به شما گفتم که مثل یک بیضه زخم مست بنشینید
13. He who has no home is vagrant; He who has two homes is dissolute.
[ترجمه ترگمان]کسی که خانه ندارد ولگرد است؛ کسی که دو خانه دارد dissolute است
[ترجمه گوگل]کسی که خانه ندارد، بیرحم است؛ کسی که دو خانه دارد، بی نظیر است
14. Presently a vagrant poodle came idling along.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه یک سگ شکاری ولگرد در حال پرسه زدن بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک پودر خیمه ای در کنار هم قرار گرفته است
15. Christlike vagrant wanders through a perverse and grotesque land filled with religious and sacrilegious imagery.
[ترجمه ترگمان]آواره و آواره از میان سرزمینی کثیف و زمخت که پر از تصورات مذهبی و sacrilegious است سرگردان است
[ترجمه گوگل]مزدور مسیحی سرگردان از طریق یک سرزمین غریبه و غریب پر از تصاویر مذهبی و مقدس است