کلمه جو
صفحه اصلی

waitress


معنی : کلفت، پیشخدمت زن
معانی دیگر : (رستوران وغیره - زن) پیشخدمت، ندیمه، کلفت kolfat

انگلیسی به فارسی

پیشخدمت زن، ندیمه، کلفت( kolfat )


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a woman employed to wait on customers, esp. in a bar, restaurant, or cafe.

• woman who serves tables in a restaurant or pub
a waitress is a woman who serves food and drink in a restaurant.

مترادف و متضاد

کلفت (اسم)
charwoman, maidservant, gillie, chambermaid, tire-woman, biddy, handmaid, housemaid, moll, woman, girl, trull, waitress, marchioness

پیشخدمت زن (اسم)
tire-woman, handmaid, waitress

جملات نمونه

1. The manager of the restaurant has trained the waitress to serve correctly at table.
[ترجمه امیررضا] مدیر رستوران به پیشخدمت خود آموزش می دهد تاغذا را صحیح بر روی میز سرو کند.
[ترجمه امیررضا] مدیر رستوران به پیشخدمت آموزش می دهد تا غذا را صحیح بر روی میز سرو کند
[ترجمه مویم] مدیر رستوران به پیش خدمت اموزش می دهد تا درست وظیفه ی خود را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]مدیر رستوران به پیشخدمت دستور داده است که درست پشت میز عمل کند
[ترجمه گوگل]مدیر رستوران پیشخدمت را آموزش داده است تا به درستی در میز کار کند

2. A waitress arrived with the wine they had ordered.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی با شرابی که سفارش داده بودند رسید
[ترجمه گوگل]یک پیشخدمت با شراب که دستور دادند وارد شد

3. The waitress refilled our coffee cups.
[ترجمه Reza] پیش خدمت فنجان قهوه ی ما را پر کرد
[ترجمه DHP12] پیشخدمت زن فنجان قهوه مارا پر کرد
[ترجمه DHP12] پیشخدمت زن فنجان قهوه مارا دوباره پر کرد.
[ترجمه m] پیشخدمت زن فنجان های قهوه ی ما را پر کرد
[ترجمه میثم نبی پور] گارسن باز فنجان قهوه ی ما راپر کرد. /پیشخدمت باز برای ما قهوه ریخت.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت فنجان قهوه اش را پر کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت فنجان قهوه را دوباره پر کردیم

4. The waitress had cleared away the plates and brought coffee.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت بشقاب را پاک کرده و قهوه آورده بود
[ترجمه گوگل]پیشخدمت پاکت ها را پاک کرد و قهوه را آورد

5. The waitress received a handsome tip.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت انعام خوبی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت یک نوک خوش تیپ دریافت کرد

6. She took a job as a waitress.
[ترجمه ناشناس] آن زن به عنوان پیشخدمت کار میکند
[ترجمه ترگمان] اون به عنوان پیشخدمت کار پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پیشخدمت کار کرد

7. They asked the waitress for the bill.
[ترجمه ترگمان]از پیشخدمت برای صورت حساب سوال کردند
[ترجمه گوگل]آنها از پیشخدمت برای این لایحه خواسته بودند

8. The waitress has served twenty teas since 4 o'clock.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت از ساعت ۴ به بیست teas خدمت کرده است
[ترجمه گوگل]پیشخدمت از ساعت چهار بعد بیست چای خدمت کرده است

9. The waitress appeared. "Are you ready to order?".
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ظاهر شد و پرسید: آیا شما برای سفارش دادن آماده هستید؟ \"
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ظاهر شد 'برای سفارش دادن آماده اید؟'

10. She worked as a waitress and put herself through school.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان پیشخدمت کار می کرد و خود را در مدرسه می انداخت
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پیشخدمت کار کرده و خود را از طریق مدرسه قرار داده است

11. She's got a job as a waitress.
[ترجمه ترگمان]اون یه شغل به عنوان پیشخدمت داره
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پیشخدمت کار می کند

12. I'll see if I can grab the waitress and get the bill.
[ترجمه ترگمان]ببینم می توانم پیشخدمت را بیاورم و صورت حساب را بگیرم
[ترجمه گوگل]من می بینم که آیا من می توانم پیشخدمت را بگیرم و این لایحه را دریافت کنم

13. The waitress beamed a cheerful welcome to the guests.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت با خوشحالی به میهمانان خوش آمد گفت
[ترجمه گوگل]پیشخدمت خوش آمدید خوش آمد میگوییم

14. He left the waitress a large tip.
[ترجمه ترگمان]انعام زیادی به پیشخدمت داد
[ترجمه گوگل]او پیشخدمت یک نوک بزرگ را ترک کرد

15. Peter called the waitress over and ordered a large brandy.
[ترجمه ترگمان]پیتر پیشخدمت را صدا زد و یک براندی بزرگ سفارش داد
[ترجمه گوگل]پیتر، پیشخدمت را فراخوانده و یک براندی بزرگ دستور داد

پیشنهاد کاربران

پیشخدمت زن ، ندیمه ، کلفت

پیشخدمت زن
woman who takes orders and brings food in a resturant

a woman who takes orders and brings food in a restaurant

I wish you success. 💪👍
Please like❤️

زن/ پیشخدمت زن
a woman who takes orders and brings food in a restaurant

میشه گارسون خانم

a woman who takes orders and brings food in a restaurant

پیشخدمت زن

a woman who takes orders and brings food in a resturant

گارسون زن ، پیشخدمت خانم

گارسون مونث

گارسون زن، ، پیش خدمت زن، ، کلفت.

last week we went to the restaurant . . . when we went in to there we sat down around the table and my father called her . . . and she asked us to
order . . . then she took our orders she went and after 10 minuts she backed and bringed our orders

I asked my pa who is that woman he said she is a waitress


کلمات دیگر: