1. The manager of the restaurant has trained the waitress to serve correctly at table.
[ترجمه امیررضا] مدیر رستوران به پیشخدمت خود آموزش می دهد تاغذا را صحیح بر روی میز سرو کند.
[ترجمه امیررضا] مدیر رستوران به پیشخدمت آموزش می دهد تا غذا را صحیح بر روی میز سرو کند
[ترجمه مویم] مدیر رستوران به پیش خدمت اموزش می دهد تا درست وظیفه ی خود را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]مدیر رستوران به پیشخدمت دستور داده است که درست پشت میز عمل کند
[ترجمه گوگل]مدیر رستوران پیشخدمت را آموزش داده است تا به درستی در میز کار کند
2. A waitress arrived with the wine they had ordered.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی با شرابی که سفارش داده بودند رسید
[ترجمه گوگل]یک پیشخدمت با شراب که دستور دادند وارد شد
3. The waitress refilled our coffee cups.
[ترجمه Reza] پیش خدمت فنجان قهوه ی ما را پر کرد
[ترجمه DHP12] پیشخدمت زن فنجان قهوه مارا پر کرد
[ترجمه DHP12] پیشخدمت زن فنجان قهوه مارا دوباره پر کرد.
[ترجمه m] پیشخدمت زن فنجان های قهوه ی ما را پر کرد
[ترجمه میثم نبی پور] گارسن باز فنجان قهوه ی ما راپر کرد. /پیشخدمت باز برای ما قهوه ریخت.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت فنجان قهوه اش را پر کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت فنجان قهوه را دوباره پر کردیم
4. The waitress had cleared away the plates and brought coffee.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت بشقاب را پاک کرده و قهوه آورده بود
[ترجمه گوگل]پیشخدمت پاکت ها را پاک کرد و قهوه را آورد
5. The waitress received a handsome tip.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت انعام خوبی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت یک نوک خوش تیپ دریافت کرد
6. She took a job as a waitress.
[ترجمه ناشناس] آن زن به عنوان پیشخدمت کار میکند
[ترجمه ترگمان] اون به عنوان پیشخدمت کار پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پیشخدمت کار کرد
7. They asked the waitress for the bill.
[ترجمه ترگمان]از پیشخدمت برای صورت حساب سوال کردند
[ترجمه گوگل]آنها از پیشخدمت برای این لایحه خواسته بودند
8. The waitress has served twenty teas since 4 o'clock.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت از ساعت ۴ به بیست teas خدمت کرده است
[ترجمه گوگل]پیشخدمت از ساعت چهار بعد بیست چای خدمت کرده است
9. The waitress appeared. "Are you ready to order?".
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ظاهر شد و پرسید: آیا شما برای سفارش دادن آماده هستید؟ \"
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ظاهر شد 'برای سفارش دادن آماده اید؟'
10. She worked as a waitress and put herself through school.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان پیشخدمت کار می کرد و خود را در مدرسه می انداخت
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پیشخدمت کار کرده و خود را از طریق مدرسه قرار داده است
11. She's got a job as a waitress.
[ترجمه ترگمان]اون یه شغل به عنوان پیشخدمت داره
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پیشخدمت کار می کند
12. I'll see if I can grab the waitress and get the bill.
[ترجمه ترگمان]ببینم می توانم پیشخدمت را بیاورم و صورت حساب را بگیرم
[ترجمه گوگل]من می بینم که آیا من می توانم پیشخدمت را بگیرم و این لایحه را دریافت کنم
13. The waitress beamed a cheerful welcome to the guests.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت با خوشحالی به میهمانان خوش آمد گفت
[ترجمه گوگل]پیشخدمت خوش آمدید خوش آمد میگوییم
14. He left the waitress a large tip.
[ترجمه ترگمان]انعام زیادی به پیشخدمت داد
[ترجمه گوگل]او پیشخدمت یک نوک بزرگ را ترک کرد
15. Peter called the waitress over and ordered a large brandy.
[ترجمه ترگمان]پیتر پیشخدمت را صدا زد و یک براندی بزرگ سفارش داد
[ترجمه گوگل]پیتر، پیشخدمت را فراخوانده و یک براندی بزرگ دستور داد