کلمه جو
صفحه اصلی

wages


معنی : مرسوم، مزد، مقرری

انگلیسی به فارسی

دستمزد، مزد، مقرری، مرسوم


انگلیسی به انگلیسی

• compensation for work; just reward, recompense

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] دستمزد

مترادف و متضاد

مرسوم (اسم)
custom, tradition, wages

مزد (اسم)
pension, compensation, reward, wage, fee, wages, hire

مقرری (اسم)
emolument, pension, wages

جملات نمونه

1. wages that are below the national norm
مزدهایی که از میانگین مزدهای کشور کمترند

2. wages that vary with education
مزدهایی که برحسب تحصیلات تغییر می کنند

3. daily wages
مزد روزانه

4. decent wages
مزد کافی

5. high wages fueled inflation
مزدهای زیاد تورم را وخیم تر کرد.

6. quarterly wages
مزد سه ماهه

7. starvation wages
مزد بخور و نمیر

8. the wages of sin is death
جزای گناه،مرگ است.

9. when wages went up, there was a similar rise in the price of food
وقتی مزدها بالا رفتند قیمت خوراک هم به طور مشابه بالا رفت.

10. her pitiful wages
مزد ناچیز او

11. the minuscule wages of school janitors
دستمزد بسیار ناچیز پیشخدمت های مدرسه

12. we pay wages on a per diem basis
ما بطور روزانه مزد می دهیم.

13. a restaurant waiter's wages and perquisites
مزد و انعام های پیشخدمت رستوران

14. the linkage between wages and prices
رابطه ی میان مزدها و قیمت ها

15. they received their wages in cash and in wheat
مزد خود را به صورت پول نقد و گندم دریافت کردند.

16. to pay high wages
حقوق زیاد دادن

17. we must keep wages abreast of living costs
باید دستمزدها را با هزینه ی زندگی برابر کنیم.

18. workers received their wages
کارگران مزد خود را دریافت کردند.

19. farm workers will receive wages plus room and board
به کارگران مزرعه مزد به علاوه ی اتاق و خوراک داده خواهد شد.

20. he paid part of my wages and kept back the rest
او بخشی از مزد مرا داد و بقیه را نگهداشت.

21. they were kicking about low wages
آنها از مزد کم شکایت می کردند.

22. he complained with justice that his wages had not been paid
او به حق شکایت می کرد که مزدش را نداده اند.

23. the government has ordered a freeze on wages and prices
دولت دستور داده است که مزدها و قیمت ها ثابت بماند.

24. they were caught between the millstones of high prices and low wages
آنان میان بار سنگین قیمت های بالا و دستمزدهای پایین گرفتار شده بودند.

25. the workers did not relish the probability of a cut in their wages
کارگران از احتمال کاهش مزدشان خرسند نبودند.

26. Tax and insurance are deducted from your wages.
[ترجمه ترگمان]مالیات و بیمه از حقوق شما کسر می شود
[ترجمه گوگل]مالیات و بیمه از دستمزد شما کسر می شود

27. The corporate giants try to drive down wages in order to make superprofits.
[ترجمه ترگمان]غول های شرکت ها تلاش می کنند تا دستمزدها را پایین بیاورند تا superprofits را تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]غول های شرکت سعی دارند دستمزد خود را به منظور ایجاد سوپرپرداخت ها کاهش دهند

28. His wages are three hundred dollars a week.
[ترجمه ترگمان]حقوق او هفته ای سیصد دلار است
[ترجمه گوگل]دستمزد او سهصد دلار در هفته است

29. The law obliges companies to pay decent wages to their employees.
[ترجمه ترگمان]این قانون شرکت ها را موظف می سازد که حقوق شایسته ای به کارکنان خود بپردازند
[ترجمه گوگل]این قانون شرکتها را مجبور به پرداخت دستمزد منصفانه به کارکنان خود می کند

30. He busked to supplement his meagre wages.
[ترجمه ترگمان]به بیت ناچار شد حقوق meagre خود را تکمیل کند
[ترجمه گوگل]او برای تکمیل دستمزدهای مضر خود تلاش کرد

پیشنهاد کاربران

دستمزد هفتگی

دستمزد روزانه یا هفتگی

are paid for every hour/day/week to people who do physical jobs


کلمات دیگر: