1. a head waiter
سرپیشخدمت
2. i gave the waiter a ten-dollar tip
به پیشخدمت ده دلار انعام دادم.
3. We had an argument with the waiter about the bill.
[ترجمه امیرمحمد صمدی] با پیشخدمت در مورد صورت حساب بحث داشتیم
[ترجمه ترگمان]با پیشخدمت در مورد لایحه بحث کردیم
[ترجمه گوگل]ما با پیشخدمت در مورد این لایحه بحث داشتیم
4. The waiter collected the dishes from the kitchen and carried them through into the restaurant.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت بشقاب ها را از آشپزخانه جمع کرد و آن ها را به داخل رستوران برد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت غذا را از آشپزخانه جمع کرد و آنها را به رستوران برد
5. He clicked his fingers at the waiter.
[ترجمه ترگمان]انگشتانش را به سمت پیشخدمت قفل کرد
[ترجمه گوگل]او انگشتان خود را در پیشخدمت کلیک کرد
6. The waiter brought the menu and the wine list.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت غذا و فهرست شراب را آورد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت منو و لیست شراب را آورده است
7. He beckoned to the waiter to bring the bill.
[ترجمه ترگمان]به پیشخدمت اشاره کرد که صورت حساب را بیاورد
[ترجمه گوگل]او به خدمتگزار برای آوردن این لایحه دعوت کرد
8. A waiter offered him the menu.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی غذا را به او پیشنهاد کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت او را به منو پیشنهاد کرد
9. He whistled a waiter up to their table.
[ترجمه ترگمان]با صدای سوت یک پیشخدمت را به سوی میز آن ها فرستاد
[ترجمه گوگل]او یک پیشخدمت را تا میز خود سوت زد
10. The waiter was serving another table.
[ترجمه محمد امین دری] پیش خدمت در حال خدمت کردن به یک میز دیگر بود
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت میز دیگری را سرو می کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت یک میز دیگر خدمت کرد
11. As a waiter you want to be pleasant to people without appearing totally servile.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پیشخدمت، تو دوست داری با مردم خوب باشی، بدون اینکه کاملا servile به نظر برسد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیشخدمت شما می خواهید برای مردم خوشایند بدون ظاهر شدن کاملا خسته کننده
12. A waiter mopped up the mess as best he could.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ظرف را تا جایی که می توانست جمع کرد
[ترجمه گوگل]یک پیشخدمت تا جایی که ممکن بود، ظرف غذا را خرد کرد
13. The waiter had our left-over food made up into a parcel to take home.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت رستوران سمت چپ ما را به یک بسته تبدیل کرده بود تا به خانه برسد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ما غذای چپ را به خانه فرستادیم تا به یک بسته تبدیل شود
14. We were served by a very surly waiter.
[ترجمه ترگمان]ما با یه پیشخدمت خیلی بد سرو کار داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک خدمتکار بسیار خسته کننده بودیم
15. The waiter scored me the glasses of beer.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ظرف آبجو را به من رساند
[ترجمه گوگل]پیشخدمت من عینک آبجو را به من داد