کلمه جو
صفحه اصلی

wade


معنی : در اب راه رفتن، بهاب زدن، بسختی رفتن
معانی دیگر : (از میان برف یا گل و لای یا آب یا علف بلند یا هر چیز مقاوم) رد شدن، (با زحمت یا شلپ شلپ) را ه رفتن، به آب زدن، از تنگاب رد شدن، رهروی کردن، (مجازی) با زحمت کاری را انجام دادن، (عامیانه - با: in یاinto) با عزم راسخ به کاری پرداختن، حمله کردن به

انگلیسی به فارسی

بهاب زدن، بسختی رفتن، در آب راه رفتن


واد، در اب راه رفتن، بهاب زدن، بسختی رفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wades, wading, waded
(1) تعریف: to walk in water or another substance that partially envelops one's legs, thereby hindering movement.

- The soldiers waded slowly through the tall grass.
[ترجمه ترگمان] سربازان به آرامی از میان علف های بلند گذشتند
[ترجمه گوگل] سربازان به آرامی از طریق چمن های بلند پریدند

(2) تعریف: to play in shallow water.

- Children are wading in the pool.
[ترجمه ترگمان] کودکان در استخر سر و کار دارند
[ترجمه گوگل] بچه ها در کنار استخر هستند

(3) تعریف: to advance slowly or with difficulty (often fol. by through).

- She waded through the pile of documents, searching for his letter.
[ترجمه ترگمان] در حالی که به دنبال نامه خود می گشت، از میان توده مدارک رد شد
[ترجمه گوگل] او از طریق شمع اسناد، به دنبال نامه اش رفت
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: wade in, wade into
• : تعریف: to cross by wading; ford.

- The troops had to wade the river.
[ترجمه ترگمان] سربازان مجبور بودند از رودخانه رد شوند
[ترجمه گوگل] سربازان باید رودخانه را ببوسند
اسم ( noun )
مشتقات: wadable (wadeable) (adj.)
• : تعریف: an act or instance of wading.

• family name; male first name
act or instance of walking in shallow water
cross with difficulty; proceed slowly and with difficulty; walk in water, walk through any substance that impedes motion (snow, etc.)
if you wade through water or thick vegetation, you walk through it.
to wade through a difficult book or document means to spend a lot of time and effort reading it.

مترادف و متضاد

در اب راه رفتن (فعل)
wade

به آب زدن (فعل)
wade

بسختی رفتن (فعل)
wade

plod, often through water


Synonyms: attack, attempt, bathe, drudge, fall to, ford, get feet wet, get stuck in, go for, initiate, jump in, labor, launch, light into, paddle, pitch in, set about, set to, splash, start, stumble, tackle, tear into, toil, trek, walk, work through


جملات نمونه

1. to wade a stream
پیاده از نهر رد شدن

2. to wade through a dull novel
با زحمت یک رمان خسته کننده را خواندن

3. we had to wade through knee-deep snow
مجبور بودیم از میان برفی که تا زانوهایمان می رسید رد شویم.

4. They don't just listen sympathetically, they wade in with remarks like, 'If I were you. . . '.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط به حرفم گوش نمی دهند، چون اگر من جای شما بودم، به حرف های آن ها گوش می دادند
[ترجمه گوگل]آنها فقط با احترام گوش می کنند، آنها با اظهارات مانند 'اگر من بودید، درگیر شدند '

5. Wade was smart and not bad-looking, and he could be funny when he wanted to.
[ترجمه ترگمان]وید باهوش و خوش قیافه بود و وقتی می خواست می توانست خنده دار باشد
[ترجمه گوگل]واد هوشمند بود و بد نیست به دنبال، و او می تواند خنده دار زمانی که او می خواست

6. I can't wade in these boots.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم این چکمه ها را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در این چکمه ها بسوزم

7. Wade not in unknown water.
[ترجمه ترگمان]وید در آب نبود
[ترجمه گوگل]نه در آب ناشناخته

8. The river was full but we managed to wade across.
[ترجمه ترگمان]رودخانه پر بود اما از آن عبور کردیم
[ترجمه گوگل]رودخانه پر بود، اما ما توانستیم از آن عبور کنیم

9. There's no bridge; we'll have to wade across .
[ترجمه ترگمان]پل وجود ندارد، باید از آن عبور کنیم
[ترجمه گوگل]هیچ پل نیست ما مجبور خواهیم شد که از آن عبور کنیم

10. Wade stuck the cigarette between his lips.
[ترجمه ترگمان]وید سیگار را میان لب هایش گذاشت
[ترجمه گوگل]واد سیگاری را بین لب هایش گرفت

11. The job has to be done, so let's wade in immediately.
[ترجمه ترگمان]کار باید تمام شود، پس بیایید بلافاصله به آب بزنیم
[ترجمه گوگل]این کار باید انجام شود، بنابراین بلافاصله بیدار شویم

12. Wade placed his chilled hands on the radiator and warmed them.
[ترجمه ترگمان]وید دست های سردش را روی رادیاتور گذاشت و گرم کرد
[ترجمه گوگل]Wade دست های سردش را روی رادیاتور گذاشت و آنها را گرم کرد

13. They had to wade knee-deep through mud and debris to reach the victims.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا زانو بزنند و از میان گل و لای به قربانیان برسند تا به قربانیان برسند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند از طریق گل و بقایای زانو به قربانیان برسند

14. He was aiming the rifle at Wade.
[ترجمه ترگمان]تفنگ را به سوی وید نشانه رفته بود
[ترجمه گوگل]او هدفمند اسلحه در Wade بود

15. We had to wade through pages of legal jargon before we could sign the contract.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بتوانیم قرارداد را امضا کنیم باید از میان صفحات اصطلاحات حقوقی عبور کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوانیم قرارداد را امضا کنیم، مجبور شدیم از صفحات قانونی استفاده کنیم

We had to wade through knee-deep snow.

مجبور بودیم از میان برفی که تا زانوهایمان می‌رسید رد شویم.


to wade a stream

پیاده از نهر رد شدن


to wade through a dull novel

با زحمت رمانی خسته‌کننده را خواندن


He waded into his morning mail.

با عزمی راسخ شروع به خواندن نامه‌های صبحگاهی خود کرد.


پیشنهاد کاربران

به آب زدن
در آب راه رفتن


۱ - راه رفتن در آب، برف، شن، گل و لای و . . . که با دشواری همراه است
to walk through water, snow, sand, or any other substance that impedes free motion or offers resistance to movement: to wade through the mud.
۲ - با عزم و اراده و پر انرژی کاری را شروع کردن
To begin resolutely or energetically to do ( something ) : waded into the task.
۳ - کاری را با دشواری/زحمت زیادانجام دادن بویژه خواندن مطلبی
زمان و انرژی زیادی صرف انجام کاری کردن
حوصله زیاد به خرج دادن
To read ( something ) with great effort: waded through the school's emails. .


کلمات دیگر: