کلمه جو
صفحه اصلی

unadorned


معنی : بی پیرایه، بی زیور
معانی دیگر : ساده، عریان

انگلیسی به فارسی

ساده، عریان، بی پیرایه، بی زیور


بی نظیر، بی پیرایه، بی زیور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of adorned.
مشابه: chaste, plain

• undecorated, plain, simple, not adorned
something that is unadorned is plain, rather than having decorations or being artistically designed; a literary word.

مترادف و متضاد

plain, simple


Synonyms: austere, bare, basic, modest, stark, stripped down, undecorated, unembellished


بی پیرایه (صفت)
unaffected, free-standing, unadorned

بی زیور (صفت)
free-standing, unadorned

جملات نمونه

1. That room unadorned with pictures or curtains looks bare.
[ترجمه ترگمان]آن اتاقی که آراسته به عکس و پرده ها نیست
[ترجمه گوگل]این اتاق بی نظیر با تصاویر یا پرده ها لخت است

2. They liked their churches to be unadorned.
[ترجمه ترگمان]They را دوست داشتند که تنها باشند
[ترجمه گوگل]آنها کلیساهای خود را دوست داشتند که بی نظیر باشند

3. The walls were plain and unadorned.
[ترجمه ترگمان]دیوارها صاف و بی پیرایه بود
[ترجمه گوگل]دیوارها ساده و بی نظیر بودند

4. The story is recounted in her usual unadorned style.
[ترجمه ترگمان]این داستان در سبک معمول بی پیرایه او نقل شده است
[ترجمه گوگل]این داستان در سبک معمولی بی نظیرش است

5. The room is typically simple and unadorned, with white walls and a tiled floor.
[ترجمه ترگمان]اتاق معمولا ساده و بی پیرایه است، با دیواره ای سفید و کف کاشی شده
[ترجمه گوگل]اتاق معمولا ساده و بی نظیر است، دیوارهای سفید و کف کاشی کاری

6. The unadorned truth is sometimes difficult to hear.
[ترجمه ترگمان]تشخیص حقیقت بی پیرایه گاهی دشوار است
[ترجمه گوگل]حقیقت بی نظیر گاهی اوقات دشوار است برای شنیدن

7. Subject, verb, object: the unadorned, impregnable sentence.
[ترجمه ترگمان]موضوع، فعل، شی: the، sentence غیرقابل تسخیر
[ترجمه گوگل]موضوع، فعل، حکم غیرقابل قبول و غیرقابل قبول است

8. Not an inch in his Garden unimproved or unadorned, his very Poultry made happy by fifty little neat Contrivances.
[ترجمه ترگمان]حتی یک اینچ هم در باغ his دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]یک اینچ در باغ خود را بهبود نیافته و یا بدون افسانه، بسیار مرغ خود را با پنجاه تن از contrivances شسته و رفته ساخته شده است

9. Surrounded by all the Classical buildings, the huge unadorned rock brings us back to the power of the land.
[ترجمه ترگمان]این صخره که توسط همه ساختمان های کلاسیک احاطه شده است، ما را به قدرت سرزمین باز می گرداند
[ترجمه گوگل]سنگ های بی نظیری که به کلیه ساختمان های کلاسیک احاطه دارد، ما را به قدرت زمین باز می گرداند

10. Quickly, he ducked through the unadorned side door of the building and began climbing the four flights of rickety wooden stairs.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت از در بیرونی ساختمان خارج شد و شروع به بالا رفتن از چهار طبقه از پله های چوبی زواردررفته کرد
[ترجمه گوگل]به سرعت او را از طریق درب بی نظیر ساختمان از بین برد و شروع به بالا رفتن از چهار پرواز از پله های چوبی شدید کرد

11. What's missing from an unadorned, virtual manual affordance is any idea of what function it performs.
[ترجمه ترگمان]چیزی که از یک آرایه ساده به دست می آید، هیچ ایده ای در مورد این که آن چه وظیفه ای انجام می دهد، ندارد
[ترجمه گوگل]آنچه که از یک کتابخانه مجازی بی نظیر، دستکاری مجازی گم شده است، هر ایده ای از عملکرد آن است

12. Teacher, the how unadorned name, in this special holiday, teacher, you have rested?
[ترجمه ترگمان]معلم، در این تعطیلات خاص، معلم، شما استراحت کرده اید؟
[ترجمه گوگل]معلم، اسم نامطلوب، در این تعطیلات ویژه، معلم، استراحت کرده اید؟

13. Her life is very simple and unadorned.
[ترجمه ترگمان]زندگی او بسیار ساده و بی پیرایه است
[ترجمه گوگل]زندگی او بسیار ساده و بی نظیر است

14. The King's square bookbags may be plain unadorned, but there's no cutting corners with the stitching.
[ترجمه ترگمان]The مربع شاه ممکن است عاری از unadorned معمولی باشد، اما هیچ گوشه cutting را با دوخت و دوز there
[ترجمه گوگل]کیسه های مربع مربع ممکن است ساده و بی نظیر باشند اما گوشه های برش با دوختن وجود ندارد

دانشنامه عمومی

خالی،بی پیرایه،بی زینت



کلمات دیگر: