کلمه جو
صفحه اصلی

waddle


معنی : گاو چران، راه رفتن اردک وار، کج و سنگین راه رفتن، اردک وار راه رفتن
معانی دیگر : (مثل مرغابی) راه رفتن، (هنگام راه رفتن) به طرفین خم شدن، بدقواره راه رفتن یا حرکت کردن، تاتی تاتی کردن

انگلیسی به فارسی

راه رفتن اردک وار، اردک وار راه رفتن، کج و سنگین راه رفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: waddles, waddling, waddled
(1) تعریف: to walk using short steps while rocking from side to side.
مشابه: toddle

- The duck waddled into the pond.
[ترجمه ترگمان] اردک به طرف استخر رفت
[ترجمه گوگل] اردک به حوضچه رانده شد

(2) تعریف: to move slowly in a rocking or awkward manner.

- The old plane waddled off the runway into the air.
[ترجمه ترگمان] هواپیما از باند فرود آمد و به هوا رفت
[ترجمه گوگل] هواپیمای قدیمی باند فرودگاه را به هوا منتقل کرد
اسم ( noun )
مشتقات: waddly (adj.), waddlingly (adv.), waddler (n.)
(1) تعریف: a waddling manner of walking.
مشابه: toddle

- He has walked with a distinctive waddle since his surgery.
[ترجمه ترگمان] بعد از جراحیش با یه اردک خاص راه میره
[ترجمه گوگل] او از زمان عمل جراحی خود با یک شغل متمایز پیاده روی کرده است

(2) تعریف: the act of waddling.

• duck-like walk
walk in a duck-like manner
when fat people or ducks waddle, they walk with short, quick steps, swaying slightly from side to side.

مترادف و متضاد

گاو چران (اسم)
buckaroo, cowboy, cowherd, cowhand, cowpoke, grazier, cowman, cowpuncher, waddle

راه رفتن اردک وار (اسم)
waddle

کج و سنگین راه رفتن (فعل)
waddle

اردک وار راه رفتن (فعل)
sashay, waddle

walk like a duck


Synonyms: rock, shuffle, sway, toddle, totter, wiggle, wobble


جملات نمونه

1. She walked with a waddle.
[ترجمه ترگمان] اون با یه اردک راه می رفت
[ترجمه گوگل]او با یک شلاق زدن راه می رفت

2. If pushed, it will reluctantly and rather crossly waddle down the beach and take refuge in the sea.
[ترجمه ترگمان]اگر هل داده شود، با بی میلی و نسبتا کمی کج خلقی از ساحل سرازیر می شود و به دریا پناه می برد
[ترجمه گوگل]اگر تحت فشار قرار گرفتند، به طرز غیرمنتظره ای و به جای آن از کنار ساحل عبور می کردند و در دریا پناه می گرفتند

3. Birds that waddle, like the penguin, represent another compromise.
[ترجمه ترگمان]پرندگانی که waddle مثل پنگوئن یک سازش دیگر را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]پرنده هایی که مثل پنگوئن می مانند، سازش دیگری را نشان می دهند

4. Waddle played a lovely through ball to bright I think, who was then hacked down.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که او با یک گلوله توپ تنیس بازی می کند که به نظر من، که در آن موقع هک شده بود، خیلی خوب بازی می کرد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که Waddle یک توپ دوست داشتنی از طریق توپ بود و پس از آن هک شد

5. In the evenings, ducks waddle up to the front door to be fed.
[ترجمه ترگمان]شب ها اردک ها و اردک ها به سمت در جلویی می روند تا سیر شوند
[ترجمه گوگل]در شب ها، اردک ها به داخل درب جلو می نشینند تا تغذیه شوند

6. To walk with a clumsy sway ; waddle.
[ترجمه ترگمان] تا با یه تکون دست و پا راه بری
[ترجمه گوگل]برای پیاده روی با یک گریز لاغر؛ سرگردان

7. Stand so still while they waddle my way.
[ترجمه ترگمان] تکون نخور، در حالی که دارن راه میرن
[ترجمه گوگل]در حالی که آنها راه من را می کشند، ایستاده ام

8. I am pregnant. I waddle awkwardly, my big stomach pressed against the weight of the world.
[ترجمه ترگمان]من حامله ام در حالی که شکم بزرگ من به سنگینی دنیا فشرده می شود، ناشیانه فرار می کنم
[ترجمه گوگل]من حامله ام من ناخوشایند را میبوسم، معده بزرگ من در برابر وزن جهان قرار دارد

9. On land, they waddle and toboggan across the ice—sliding on their bellies, and propelling themselves with their flippers.
[ترجمه ترگمان]و فرار می کنند و مثل این که با پاهای خود به روی زمین افتاده اند و با بال های خود به جلو می لغزند
[ترجمه گوگل]در سرزمین، آنها در سراسر یخ کشیدن بر روی شکم خود و تپانچه ها را حرکت می دادند و خود را با چتربازان خود می کشیدند

10. This may mean having to part with a waddle of cash.
[ترجمه ترگمان]این ممکنه به این معنی باشه که باید با یه اردک راه بره
[ترجمه گوگل]این ممکن است به این معنا باشد که داشتن یک پول نقد از دست رفته است

11. We waddle and hop and have lots of fun.
[ترجمه ترگمان] ما \"waddle\" و \"هوپ\" بازی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما سرگردان و هیپ و بسیار سرگرم کننده هستیم

12. Pregnancy demolishes any attempts at personal elegance, as we bulge and waddle along.
[ترجمه ترگمان]بارداری هر گونه تلاش و تلاش خود را با شکوه و ظرافت شخصی انجام می دهد، همان طور که برآمدگی و waddle را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]بارداری هر گونه تلاش در ظرافت شخصی را تخریب می کند، همانطور که ما در حال بریدن و رانندگی در کنار آن هستیم

13. Pre-pregnancy it seemed strange to me that pregnant women waddle while nonpregnant women who weigh the same walk normally.
[ترجمه ترگمان]حاملگی قبل از حاملگی به نظر من عجیب می آمد که زنان باردار و زنان باردار در حالی که زنان را در حالت عادی به گردش می برند
[ترجمه گوگل]قبل از بارداری به نظر من عجیب و غریب بود که زنان باردار در حالیکه زنان غیر بارداری عادت دارند همان عضله را می گیرند

14. It was very funny the way in which the penguins used to waddle.
[ترجمه ترگمان]راه بسیار مضحکی بود که پنگوئن ها در آن از آن استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]این بسیار جالب بود که در آن پنگوئن ها استفاده می شود به waddle

پیشنهاد کاربران

مثل اردک راه رفتن


کلمات دیگر: