کلمه جو
صفحه اصلی

ugliness


معنی : بیقوارگی
معانی دیگر : زشتی، کراهت، بدنمایی

انگلیسی به فارسی

زشتی، بیقوارگی


انگلیسی به انگلیسی

• unattractiveness, homeliness, state of being ugly, lack of physical beauty

مترادف و متضاد

بی قوارگی (اسم)
disproportion, ugliness

جملات نمونه

1. the offset of a century of industry was no less than universal ugliness
پیامد یک قرن صنعت چیزی جز زشتی گسترده نبود.

2. The ugliness of the resort is counterbalanced by the excellence of the skiing.
[ترجمه ترگمان]زشتی این پیست با برتری اسکی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]زشتی از رفت و آمد مکرر با برتری اسکی مطابقت دارد

3. The ugliness of the city would make an aesthete like you shudder.
[ترجمه ترگمان]زشتی شهر، مانند شما به لرزه درمی آید
[ترجمه گوگل]زشتی شهر سبب ایجاد یک زیبایی است

4. She was repelled by his ugliness.
[ترجمه ترگمان]از زشتی او بیزار شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط زشتی او دفع شد

5. He was depressed by the extreme ugliness of the city.
[ترجمه ترگمان]او از زشتی شدید شهر افسرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط زشتی شهر شدید افسرده بود

6. The eyes redeem the face from ugliness.
[ترجمه ترگمان]نگاهش چهره را از حالت زشتی بیرون می کشد
[ترجمه گوگل]چشم ها از زشتی چهره را پاک می کنند

7. His ugliness set him apart; his ugliness had made him vain.
[ترجمه ترگمان]زشتی او او را از هم جدا می ساخت؛ زشتی او را بی هوده ساخته بود
[ترجمه گوگل]زشتی او او را از هم جدا کرد؛ زشتی او را بیهوده ساخته بود

8. A nation that could tolerate ugliness without losing its appreciation for beauty would probably be a pretty forgiving place.
[ترجمه ترگمان]ملتی که می توانست زشتی را بدون از دست دادن قدردانی خود از زیبایی تحمل کند، به احتمال زیاد جای بسیار سخاوتمندانه ای خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک کشور که می تواند زشتی را تحمل کند بدون شک از قدردانی خود برای زیبایی برخوردار است احتمالا یک مکان بسیار شلوغ است

9. He enacted a policy of peculiar ugliness over the attempt to plant a forest of crosses at the very gates of Auschwitz.
[ترجمه ترگمان]سیاست زشتی خاص را بر سر راه انداختن جنگلی از صلیب در دروازه های آشویتز به اجرا در می آورد
[ترجمه گوگل]او سیاست زشتی عجیب و غریب را در تلاش برای کاشت یک جنگل صلیب در دروازه های آشویتس اتخاذ کرد

10. He would attack ugliness in all its many and varied forms, whether objects, behaviour or ideas.
[ترجمه ترگمان]او به زشتی و اشکال گوناگون آن، خواه اشیا، رفتار، و خواه اندیشه ها، به زشتی حمله می کرد
[ترجمه گوگل]او زشتی را در تمام اشکال مختلف و متنوع خود، یعنی اشیا، رفتارها و ایده ها، مورد حمله قرار می دهد

11. Ugliness or beauty, choice question, which do you choose?
[ترجمه ترگمان]ugliness یا زیبایی، سوال انتخاب، کدام را انتخاب می کنید؟
[ترجمه گوگل]زرق و برق یا زیبایی، سوال انتخابی، که شما انتخاب می کنید؟

12. She deeply hated ugliness or intrusion or arrogance.
[ترجمه ترگمان]او عمیقا از زشتی و گستاخی و گستاخی متنفر بود
[ترجمه گوگل]او عمیقا از زشتی، نفوذ و یا طغیان متنفر بود

13. Some of the Violets themselves felt that the ugliness of the little Dwarf was almost ostentatious.
[ترجمه ترگمان]بعضی از the احساس می کردند که زشتی آن دو رف تقریبا ostentatious
[ترجمه گوگل]بعضی از بنفش ها خود را احساس کردند که زشتی کوتوله کوچکی تقریبا ظریف بود

14. People approach this whole issue in terms of the ugliness they are confronted with day in and day out in their surroundings.
[ترجمه ترگمان]مردم این مساله را از لحاظ زشتی که با روز و روز در محیط اطرافشان مقابله می کنند، نزدیک می کنند
[ترجمه گوگل]مردم با توجه به زشتی که در روزگار و روز در محیط اطراف خود با آن مواجه هستند، به این مسئله تمام می پردازند

15. The women knew too much; they weren't protected from ugliness and squalor.
[ترجمه ترگمان]زن ها خیلی چیزها می دانستند؛ آن ها از زشتی و کثافت محافظت نشده بودند
[ترجمه گوگل]زنان بیش از حد می دانستند؛ آنها از زشتی و ناراحتی محافظت نمی شدند

دانشنامه عمومی

زشتی، زشت بودن.


پیشنهاد کاربران

اعمالِ ناپسند، کارهای قبیح و شنیع


کلمات دیگر: