کلمه جو
صفحه اصلی

zealotry


معنی : هوا خواهی، تعصب، شوق و اشتیاق
معانی دیگر : غیرت

انگلیسی به فارسی

تعصب، هوا خواهی، غیرت، شوق واشتیاق


عصبانیت، تعصب، هوا خواهی، شوق و اشتیاق


انگلیسی به انگلیسی

• fanaticism, extreme fanaticism, fanatic zeal

مترادف و متضاد

هواخواهی (اسم)
adherence, devotion, zealotry

تعصب (اسم)
partiality, zealotry, zeal, bias, prejudice, bigotry, fanaticism, intolerance, intolerancy, preconception, prepossession

شوق و اشتیاق (اسم)
zealotry

جملات نمونه

1. But religious zealotry would also get in the way of rationality and therefore scientific advancement.
[ترجمه ترگمان]اما zealotry مذهبی نیز به شیوه عقلانیت و به همین دلیل پیشرفت علمی را به دست خواهند آورد
[ترجمه گوگل]اما ظلم و ستم مذهبی نیز در راه عقلانیت و در نتیجه پیشرفت علمی است

2. For most of the Guise family, religious zealotry was not a motive.
[ترجمه ترگمان]برای بیشتر خانواده دوگیز، انگیزه مذهبی انگیزه ای برای آن نبود
[ترجمه گوگل]برای اکثر خانواده گیز، احیای مذهب انگیزه ای نبود

3. Tory distrust of Europe has injected zealotry into what was once a pro-business party famed for its pragmatism.
[ترجمه ترگمان]بی اعتمادی محافظه کارانه به اروپا به آنچه که زمانی یک حزب طرفدار تجارت به خاطر pragmatism معروف بود، تزریق شده بود
[ترجمه گوگل]بی اعتمادی توری به اروپا، اشتیاق فراوانی نسبت به چیزی که بعدها حزب طرفدار کسب و کار مشهور از پراگماتیسم آن بود، تزریق کرد

4. That zealotry first revealed itself when he was a teenager.
[ترجمه ترگمان]این اولین zealotry بود که وقتی نوجوان بود خودش را آشکار می کرد
[ترجمه گوگل]این عصبانیت اولین بار در نوجوانی خود را نشان داد

5. I want to have the zealotry by Singo.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد the را با Singo در میان بگذارم
[ترجمه گوگل]من می خواهم به طرز شگفت انگیز توسط Singo

6. Fortunately, his zealotry contained several kernels of sound, albeit intuitive, advice.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، zealotry او شامل چندین هسته صدای، البته شهودی، و نصیحت بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، اشتیاق او حاوی چند هسته ای از صدا، حتی بصری، مشاوره

7. Their support bordered on zealotry.
[ترجمه ترگمان]Their با zealotry همسایه بود
[ترجمه گوگل]پشتیبانی آنها در حیرت انگیز است

8. All Web users have direct contact with browsers, and there's a corresponding level of zealotry in their selection and analysis.
[ترجمه ترگمان]تمام کاربران وب ارتباط مستقیمی با مرورگرها دارند، و در انتخاب و آنالیز آن ها یک سطح متناظر از zealotry وجود دارد
[ترجمه گوگل]همه کاربران وب ارتباط مستقیم با مرورگرها دارند و در انتخاب و تجزیه و تحلیل آنها یک سطح متفاوتی از اشتیاق وجود دارد

9. The discovery of the New World gave Spainan outlet for it's religious zealotry, because they didn't conquer them.
[ترجمه ترگمان]کشف دنیای جدید به منزله خروجی Spainan برای zealotry مذهبی بود، زیرا آن ها آن ها را فتح نکرده بودند
[ترجمه گوگل]کشف جهان نیویورک برای خروج اسپانیایی از این کشور به دلیل آن بود که آنها را فتح کرد

10. Many of these nations have or seek to acquire nuclear arsenals; some are stirred by religious zealotry; and only a few have robust bureaucratic control mechanisms to inhibit the use of these weapons.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این کشورها به دنبال دستیابی به arsenals هسته ای هستند؛ برخی از آن ها توسط zealotry مذهبی تحریک می شوند؛ و تنها معدودی از آن ها مکانیسم های کنترل بروکراسی قوی برای مهار استفاده از این سلاح ها دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این کشورها به دنبال دستیابی به زرادخانه هسته ای هستند بعضی از آنها از طنز مذهبی تقلید می کنند؛ و تنها چند نفر از آنها مکانیسم کنترل بوروکراتیک قوی برای جلوگیری از استفاده از این سلاح دارند

11. In a world that grows smaller by the day, perhaps we can begin to crowd out the destructive forces of zealotry and make room for the healing power of understanding.
[ترجمه ترگمان]در دنیایی که روز به روز کوچک تر می شود، شاید بتوانیم نیروهای مخرب of را جمع کنیم و جایی برای قدرت شفابخشی انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]در دنیایی که روز به روز کوچکتر می شود، شاید بتوانیم نیروهای مخرب احتیاج را از بین ببریم و برای توانایی درک و درک روشنی ایجاد کنیم

12. But I would want to deny even the lesser charge of purely verbal zealotry.
[ترجمه ترگمان]اما من دلم می خواهد حتی مسیولیت کمتری را هم انکار کنم
[ترجمه گوگل]اما من حتی می خواهم انکار حتی مسئولیت کمتری از سوء ظن کلامی


کلمات دیگر: