کلمه جو
صفحه اصلی

tactual


معنی : لامسهای، وابسته به حس بساوایی
معانی دیگر : پرماسی، پرماسشی، سوهشی، بساوشی، وابسته به حس لامسه

انگلیسی به فارسی

وابسته به حس بساوایی، لامسه ای


تاکتیکی، وابسته به حس بساوایی، لامسهای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: tactually (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or caused by the sense of touch.

• of or pertaining to the sense of touch, tactile

مترادف و متضاد

لامسه ای (صفت)
sensible, tactile, tactual

وابسته به حس بساوایی (صفت)
tactual

جملات نمونه

a tactual sense

حس پرماسی (لامسه‌ای)


1. a tactual sense
حس پرماسی (لامسه ای)

2. Can their tactual sense feel now too transparent?
[ترجمه ترگمان]آیا حس وطن پرستی آن ها هم اکنون بیش از حد شفاف است؟
[ترجمه گوگل]آیا حس واقعی آنها در حال حاضر بیش از حد شفاف است؟

3. Machine vision, hearing, tactual sensation and force sensation are greatly developed in the domain of robotics and some of them have been used for practical purposes.
[ترجمه ترگمان]بینایی ماشین، شنوایی، احساس tactual و احساس نیرو تا حد زیادی در حوزه روباتیک توسعه یافته اند و برخی از آن ها برای اهداف عملی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]بینایی ماشین، شنوایی، احساس تطبیقی ​​و حس نیروی در حوزه روباتیک به طور گسترده ای توسعه یافته است و برخی از آنها برای مقاصد عملی استفاده شده اند

4. With apparent motion of tactual sense applied, the device gives the patient the ability to perform biofeedback in tactile and visual ways, and thus makes the patient more relaxed than other cases.
[ترجمه ترگمان]با حرکت ظاهری of به کار گرفته شده، دستگاه به بیمار توانایی انجام بازخورد به روش های ادراکی و بصری را می دهد و در نتیجه بیمار را نسبت به موارد دیگر راحت تر می کند
[ترجمه گوگل]با حرکت ظاهری حس تطبیقی، دستگاه به بیمار می دهد تا بتواند بیوفیدبک را در روش های لمسی و بصری انجام دهد و بنابراین بیمار آرام تر از سایر موارد است

5. In contrast, male learners were more teacher-motivated, preferred tactual approach of learning and had time preference for early morning.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، دانشجویان مرد با انگیزه بیشتری رفتار می کردند، رویکرد tactual را بر یادگیری ترجیح می دادند و صبح زود ترجیح می دادند
[ترجمه گوگل]در مقابل، یادگیرندگان مردانه بیشتر انگیزه معلم، رویکرد ترجیحی ترجیح یادگیری و ترجیح زمان برای صبح زود بود

6. I will through the two subjects to discuss the tactual experiences in hardware interface design.
[ترجمه ترگمان]من از دو سوژه برای بحث درباره تجارب tactual در طراحی رابط سخت افزار استفاده خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من از طریق دو موضوع برای بحث در مورد تجربیات مبهم در طراحی رابط سخت افزار صحبت خواهم کرد

7. The present study of style shows that most students apply several learning styles to their learning and that they particularly prefer to learn through kinesthetic style and tactual style.
[ترجمه ترگمان]مطالعه حاضر نشان می دهد که بسیاری از دانشجویان سبک های یادگیری متعددی را به یادگیری خود اعمال می کنند و به ویژه ترجیح می دهند از سبک kinesthetic و سبک tactual یاد بگیرند
[ترجمه گوگل]مطالعه حاضر از سبک نشان می دهد که اکثر دانش آموزان سبک های یادگیری خود را به یادگیری خود اعمال می کنند و به ویژه ترجیح می دهند از طریق سبک سبک و سبک تاکتیکی، یاد بگیرند

8. As we know, the experiences of visual and aural which supplied by hard interface cannot meet the needs of user. So we need more tactual experiences.
[ترجمه ترگمان]همانطور که می دانیم، تجارب بصری و تصویری که از طریق رابط سخت تامین می شوند، نمی توانند نیازهای کاربر را برآورده کنند بنابراین ما به تجربه های tactual بیشتری نیاز داریم
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانیم تجربیات بصری و صوتی که توسط رابط سخت افزاری ارائه می شوند نمی توانند نیازهای کاربر را برآورده کنند بنابراین ما نیاز به تجربیات تدریجی بیشتری داریم

پیشنهاد کاربران

لامسه


کلمات دیگر: