1. a tail stub
ته دم (که سر آن را بریده اند)
2. the tail end of the story
پایانی ترین بخش داستان
3. the tail of a horse
دم اسب
4. the tail of a kite
دنباله ی بادبادک
5. turn tail
(از خطر یا دشواری و غیره) فرار کردن،پشت کردن (به)،فلنگ را بستن
6. a bushy tail
دم پشمالو
7. a long tail
دم دراز
8. an airplane's tail wind
باد پشت سوی هواپیما
9. toward the tail of the evening
نزدیکی های آخر شب
10. on one's tail
(از نزدیک و محرمانه) در تعقیب کسی،دنبال کسی
11. with one's tail between one's legs
(در حال فرار یا کناره گیری) با سرافکندگی یا ترس
12. a pig's twisted tail
دم پیچ خورده ی خوک
13. to pit and tail cherries
هسته و دم گیلاس ها را گرفتن
14. to put a tail on somebody
برای کسی مراقب پنهانی تعیین کردن
15. to wag one's tail
دم تکان دادن
16. make head or tail of
(معمولا به صورت منفی) سردرآوردن،فهمیدن
17. make head or tail of something
از چیزی سردر آوردن،فهمیدن
18. twist the lion's tail
(دم شیر را پیچاندن) با دم شیر بازی کردن
19. a comet with a tail
ستاره ی دنباله دار
20. a thin and elongated tail
دم باریک و کشیده
21. he had docked the tail and ears of his dogs
او گوش و دم سگ های خود را بریده بود.
22. the cat lashed its tail
گربه دم خود را شلاقی تکان داد.
23. the cow switched its tail
گاو دم خود را شلاق وار تکان داد.
24. the dog moves its tail
سگ دم خود را تکان می دهد.
25. the dog whisked his tail and ran toward his master
سگ دمش را تندتند تکان داد و دنبال اربابش دوید.
26. that creature has a short tail covered with bristles
آن جاندار دمی کوتاه و پوشیده از موی زبر دارد.
27. the bird was flirting its tail
پرنده دم خود را می جنباند.
28. the dog was wiggling its tail and running behind his master
سگ دم تکان می داد و دنبال صاحبش می دوید.
29. the peacock fanned out its tail
طاووس دم خود را چتری کرد (از هم باز کرد).
30. the puppy was frisking its tail and licking my hand
توله سگ دم خود را تکان می داد و دست مرا می لیسید.
31. the regeneration of a lizard's tail
باز رویش (رشد مجدد) دم مارمولک
32. have the tiger by the tail
در موقعیت خطرناک گیر کردن،راه پس و پیش نداشتن
33. a bridal gown with a long tail
پیراهن عروس که دنباله ی بلند دارد
34. ask him to get off my tail
از او بخواه که دست از سرم بردارد (دنبال من راه نیفتد).
35. he walked in search of a tail . . .
در دم طلبی قدم همی زد . . .
36. the poor donkey longed for a tail . . .
مسکین خرک آرزوی دم کرد . . .
37. the dog moved the end of its tail
سگ سر دم خود را تکان داد.
38. to give somebody a smack on the tail
به کسی در کونی زدن
39. in the fall the number of tourists starts to tail off
در پاییز تعداد توریست ها کم می شود.
40. upon seeing his master, the dog began wagging its tail
با دیدن صاحبش،سگ شروع کرد به دم تکان دادن.