کلمه جو
صفحه اصلی

a


یک، یک عدد، - ی (یای نکره یا وحدت)، (پیش از واژه هایی که با حرف صدادار آغاز می شوند تبدیل به an می شود)، هر، هر یک، گروه خونی آ (رجوع شود به: abo system)، نمره ی الف، (موسیقی) نت ششم در گام لا ماژور c، پیشوند:، در، به، درون، در حال، مشغول، حرف اول الفبای انگلیسی , حرف اضافه مثبت

انگلیسی به فارسی

هر یک از اصواتی که این حرف در زبان انگلیسی دارد


در جلوی اسم (به معنی یک)


حرف اول الفبای انگلیسی


a، غیر


انگلیسی به انگلیسی

پیشوند ( prefix )
• : تعریف: on; at; into; to.

- aboard
[ترجمه ترگمان] سوار شوید
[ترجمه گوگل] روی صندلی
- ahead
[ترجمه مراد] پیش، جلو
[ترجمه ترگمان] جلو برو
[ترجمه گوگل] در پیش
- ascribe
[ترجمه سحر] نسبت دادن
[ترجمه ترگمان] کاتب
[ترجمه گوگل] مستند
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: used as an intensifier.

- ablaze
[ترجمه ترگمان] برافروخته بودند
[ترجمه گوگل] سوزش
- aloud
[ترجمه ترگمان] با صدای بلند
[ترجمه گوگل] با صدای بلند

(2) تعریف: away; from; off.

- avert
[ترجمه ترگمان] دفع کردن
[ترجمه گوگل] جلوگیری
- avoid
[ترجمه ترگمان] اجتناب
[ترجمه گوگل] اجتناب کردن

(3) تعریف: not; without.

- atypical
[ترجمه ترگمان] غیرمعمولی
[ترجمه گوگل] آتیپیک
- achromatic
[ترجمه ترگمان] بی رنگ
[ترجمه گوگل] آکروماتیک
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "acre" or "acres," a unit of area equal to 43,560 square feet or 4,047 square meters, used in measuring land.
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "acceleration."
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "answer."
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "ampere" or "amperes," a unit of electrical current that refers to the quantity of current that passes through a resistor of one ohm when a potential of one volt is applied, equal to one coulomb per second.
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "angstrom" or "angstroms," a unit of length equal to one hundred-millionth of a centimeter, used in measuring light waves.

• first letter of the english alphabet; indefinite article used with nouns
you use a or an when you are referring to someone or something for the first time, or when you do not want to be specific. note: the form an is used in front of words that begin with vowel sounds.
you can use a or an instead of the number `one'. note: the form an is used in front of words that begin with vowel sounds.
when you express rates, prices, and measurements, you can use a or an to say how many units apply to each of the items being measured. note: the form an is used in front of words that begin with vowel sounds.
you can use a or an in front of uncount nouns when they come after adjectives or in front of words that describe the uncount noun more fully. note: the form an is used in front of words that begin with vowel sounds.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ampere آمپر (A) (شدت جریانی که یک ولت در مدارى به مقاومت یک اهم در مدت یک ثانیه ایجاد می نماید) - ampere آمپر (A) (شدت جریانی که یک ولت در مدارى به مقاومت یک اهم در مدت یک ثانیه ایجاد می نماید)
[کامپیوتر] رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متناظر با عدد 10 در سیستم دهدهی است
[دندانپزشکی] نخستین حرف الفبای انگلیسی، دندان سانترال شیری را با این حرف نمایش می دهند
[برق و الکترونیک] alpha-آلفا ( حرف یونانی آلفا ) 1.نماد ضریب تقویت جریان ترانزیستور در مدار بین مشترک که به صورت نسبت تغییرات جراین کلکتور به تغییرات جریان امیتر با ثابت بودن ولتاژ کلکتور تعریف می شود . - aluminium-آلومینیم عنصر فلزی سبک و به رنگ سفید نقره ای با عدد اتمی 13 و وزن اتمی 27. به عنوان عنصرپذیرنده برای آلایش سیلسیم و تبدیل آن به ماده نوع پی به کار میرود . همچنین برای ساخت صفحه ها و بدنه ی خازن های الکترولیتی آلومینیمی و صفحه های خازن های تنظیمگر با دی الکتریک هوا استفاده می شود . با نشاندن و زدودن ان در مدارهای مجتمع به عنوان رسانای الکتریکی به کار میرود و نیز از سیم های نازک ان برای اتصال بین نیمرسانا با پایه های بیرونی استفاده می شود . اکسید الومینیم یا سرامیک الومینا، کار برد گسترده ای به عنوان ماده ی بستر، عایق، و پنجره ی لامپ های توان ریز موج دارد . - ampere-آمپر 1. واحد عملی جریان الکتریکی . یک آمپر جریان معادل با عبور الکترون از نقطه ای در ظرف یک ثانیه است که به صورت 1 سی / اس و یا نتیجه ی اعمال ولتاژ یک ولت به دو سر مقاومت یک اهمی نیز بیان می شود . 2. ( سیستم اس آی) : جریان ثابتی که اگر از دو رسانای مستقیم موازی به طول بی نهایت و سطح مقطع ناچیز و به فاصله ی یک متر از همدیگر در خلأ عبور کند، نیرویی معادل بین این رساناها ایجاد خواهد کرد . - angstrom-آنگستروم [ ای] یک واحد طول، 10/000 ای = 1 سانتمتر ؛ 1 ای = 10 به توان -8 سانتیمتر، همچنین 1 ای 10 به توان 10- متر = 10 به توان 4- میکرو متر = 3/937 × 10 به توان 9- آی ان . در حال حاضر استفاده از میکرومتر ( میکرو ام) به عنوان واحد اندزه گیری نسبت به آنگستروم ترجیح داده می شود .طول موج نور مرئی بین 4000 و 78000 آنگستروم ( 0/4 و 78 میکرومتر = 400 تا 780 نانومتر ) است . تابش فرابنفش ( یو وی ) کوتاهتر از 0/4 میکرومتر و تابش فرو قرمز بیشتر از 0/78 میکرومتر است . - attenuation constant-ثابت تضعیف [ آلفا] مشخصه ای برای یک خط یا محیط که از آن موج تخت با بسامد معین عبور می کند . مقدار آن برابر با قسمت حقیقی ثابت انتشار بر حسب نپر بر واحد طول است . ثابت تضعیف، آهنگ نسبی کاهش دامنه ی مؤلفه ای از میدان ( ولتاژ یا جریان ) را در جهت انتشار نشان می دهد. قسمت موهومی ثابت انتشار، ثابت فاز است .
[نساجی] اولین حرف لاتین
[ریاضیات] رقم 10 در مبنای شانزده، اولین حرف الفبای انگلیسی
[آمار] حرف اول الفبای انگلیسی

جملات نمونه

once a day

روزی یکبار


I see a man.

مردی را می‌بینم.


1. a (motor) fan
پروانه ی موتور

2. a 10 kilometer cross-country race
مسابقه ی دو صحرایی ده کیلومتری

3. a 100 meter-high crag
تخته سنگی به بلندی صدمتر

4. a 1995 model
نمونه ی سال 1995

5. a 20% discount in the price of every item
تخفیف بیست درصد در قیمت کلیه ی کالاها

6. a 3 4 (meter) carpet
فرش سه در چهار (متر)

7. a 4- inch module
یک معیار چهار اینچی

8. a 40-degree slope
سراشیب 40 درجه

9. a 4-bed ward
اتاق چهار تختی

10. a 50-mesh screen
توری دارای 50 روزن (در هر اینچ)

11. a 50-page abridgement
یک تلخیص 50 صفحه ای

12. a 5-card suit
پنج ورق همخال

13. a b-52 bomber
بمب افکن ب - 52

14. a baby drinks milk
بچه شیر می خورد.

15. a baby drinks milk from the mother's breast
نوزاد از پستان مادر شیر می خورد.

16. a baby's bones are more flexible
استخوان های نوزاد نرم تراند.

17. a baby's cap
کلاه بچه

18. a baby's skin chafes easily
پوست نوزاد زود آزردگی پیدا می کند.

19. a baby's smooth skin
پوست نرم کودک

20. a bachelor's degree
درجه ی لیسانس

21. a back copy of a newspaper
نسخه ی قدیمی روزنامه

22. a back step
گامی به عقب

23. a backhanded compliment
تعارف کنایه آمیز

24. a backhanded slap
سیلی با پشت دست

25. a backlash against government interference in commerce
واکنش شدید برعلیه دخالت دولت در تجارت

26. a backless chair
صندلی بدون پشتی

27. a backpack
کوله پشتی

28. a backup pilot
خلبان احتیاطی

29. a backwoodsman
آدم جنگلی

30. a backyard party
مهمانی در محوطه ی پشت منزل

31. a bacterium is very small
یک باکتری (باکتریوم) بسیار کوچک است.

32. a bad apple
سیب خراب

33. a bad boy
پسر بد

34. a bad case of the gimmies
سخت دچار آزمندی

35. a bad check
چک بی محل

36. a bad check
چک بی محل،چک برگشتی

37. a bad cold and the tight clogged nose
سرماخوردگی بد و بینی گرفته و پر اخلاط

38. a bad debt
طلب سوخت شده

39. a bad frame of mind
وضع فکری بد

40. a bad man
آدم بد

41. a bad omen
شگون بد،مرغوا

42. a bad reputation
بدنامی

43. a bad shot which missed the mark
تیراندازی بدی که به هدف نخورد

44. a bad smell
بوی زننده

45. a bad smell exhaling from the kitchen
بوی بدی که از آشپزخانه برمی خاست

46. a bad smell overpowered him
بوی بد او را کلافه کرد.

47. a bad storm
توفان شدید

48. a bad teacher can make students apathetic
معلم بد می تواند شاگردان را بی علاقه کند.

49. a bad title
قباله ی فاقد ارزش قانونی

50. a bad trip
به هم خوردن حال در اثر مواد مخدر

51. a badly drafted letter
نامه ای که بد نوشته شده است

52. a badly scuffed stairway
پلکانی که در اثر رفت و آمد خیلی خراشیده شده است

53. a badly ventilated room
اتاقی که هواگیر نیست (که بد تهویه می شود)

54. a badly-bound book
کتابی که بد صحافی شده

55. a bad-tempered husband
شوهر بد خلق (بدخو)

56. a bag full of apples
یک پاکت پر از سیب

57. a bag of onions
یک کیسه پیاز

58. a bag of potato chips
یک پاکت (سیب زمینی) چیپس

59. a bagful of sugar
یک پاکت پر از شکر

60. a bagful of trouble
مشکلات زیاد

61. a balanced diet
رژیم غذایی متعادل

62. a balcony rimming the second floor
بالکنی که دورادور طبقه دوم را گرفته بود

63. a bald lie
دروغ آشکار

64. a bald statement
اظهار بی شیله پیله

65. a baldfaced lie
دروغ بی شرمانه

66. a balding man of forty
مرد چهل ساله ی دچار ریزش مو

67. a balky mule
یک قاطر چموش

68. a ball in honor of the new ambassador
مهمانی رسمی رقص به افتخار سفیر جدید

69. a ballerina who essayed a dramatic role on television
رقاصه ی باله که بازی در یک نقش دراماتیک در تلویزیون را مورد امتحان قرار داد

70. a ballet dancer's limber body
بدن نرم رقاص باله

A Mr. Smith called you yesterday.

مردی به نام آقای اسمیت دیروز به شما تلفن زد.


an apple

یک سیب


a city

یک شهر


a hundred and fifty thousand

یکصد و پنجاه هزار


A good many of them were sick.

تعداد کثیری از آنها بیمار بودند.


اصطلاحات

a few

معدودی، چندتا، چند عدد


a good (or great) many

بسیار، خیلی، زیاد


پیشنهاد کاربران

1. اولین حرف الفبا انگلیسی است
2 . بالاترین رتبه که یک دانش اموز در یک قطعه ای از کار یا دروه مطالعه می تواند بگیرد
( شا گرد اول )
3. Its an article
Countable , uncountable
An apple
A university
An before vowel word and silent h
4. برای دستگاه si به کار می رود مثلا
( 210�A4 ( = 287
5. در موسیقی برای بیان اولین خط موسیقی
6


The first letter of the English alphabet and a score for the students

به معنی به هست ولی aیاe آخر هر جمله میگه به
مثلاً
Eve getyorom
به خانه بروم


سپاس

زبان فنی


یک, قبل از حروف بیصدا میاد
i have a car
i have a phone
در مورد چیزی یا کسی با طرف مقابل صحبت کنیم که ندونه کیه یا چیه
مثلا:
a man
a car
نمیگیم کدوم مرد یا کدوم ماشین فقط میگیم یه مرد یا یه ماشین طرف مقابل نمیدونه کیه یا چیه

( یکی ) از
this is a most clear expression = این ( یکی ) از صریح ترین بیانات است
this is a unique feature of this analysis = این ( یکی ) از ویژگی های منحصربه فرد این تحلیل است
the position assumes Amsterdam as a world market staple = این دیدگاه آمستردام را ( یکی ) از کانون های بازار جهانی می داند

درجه یک، شاگرد اول، تک

a همیشه پشت یه اسم میاد یه دختر یه خانم یه سرباز یه کودک
a kid
a soldier
a gril
a boy

First letter of English alphabet


حرف a در جایگاه پیشوند،
به معنای: ضد، نا، غیر، - ناپذیر ، فاقد و. . . ( not , without )
مثل:
atheology: ناالهیات
asexual: غیرجنسی
achromatic: رنگ ناپذیر
ahistorical: غیرتاریخی
anhydrous

شما منتشر می شود.
با نام نویسی در سایت از دیدگاه دیگران نیز آگاه شوید.

( در رستوران ) جدا جدا سفارش دادن
بجای اینکه از منیو تبعیت شود

واژه a به معنای یک
در زبان انگلیسی از واژه a به عنوان حرف تعریف نامعین یا به نشانه شمارشی ( یک ) استفاده می شود. a در این کاربرد معنای مشابهی با یک در فارسی دارد. زمانی که از a به عنوان حرف تعریف نامعین استفاده می کنیم، واژه a نشان می دهد که مخاطب اسم را نمی شناسد، مثلا:
a friend of yours ( یکی از دوستان تو ) .
در مثال بالا مخاطب آن دوست را نمی شناسد یا اینکه هویت دوست برای مخاطب اهمیتی ندارد.
واژه a به عنوان نشانه شمارشی به معنای یک هم استفاده می شود، مثلا:
a rabbit ( یک خرگوش ) ، an engineer ( یک مهندس ) ، an umbrella ( یک چتر ) .
در مثال های بالا a به تعداد اسم اشاره می کند.
قبل از اسم هایی که با حروف صدادار آغاز می شوند به جای a از an استفاده می کنیم، مثلا: an engineer
a در کاربردهای گفته شده برای اسامی قابل شمارش استفاده می شوند. برای اسامی غیرقابل شمارش از a استفاده نکنید.

واژه a به عنوان نشانه اسامی نامعین
زمانی از واژه a در این کاربرد استفاده می کنیم که بخواهیم درباره چیزی به صورت کلی صحبت کنیم و هویت آن چیز به صورت مشخص اهمیتی نداشته باشد، مثلا: a child needs love ( بچه به عشق نیاز دارد ) . در این مثال به طور کلی درباره بچه صحبت می کنیم و هویت بچه خاصی مدنظر نیست.

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: