کلمه جو
صفحه اصلی

udder


معنی : غده پستانی یا شیری، پستان گاو و مانند ان
معانی دیگر : (جانور شیرده) پستان

انگلیسی به فارسی

غده پستانی یا شیری، پستان گاو و مانند ان


پستان، غده پستانی یا شیری، پستان گاو و مانند ان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large mammary organ with two or more glands, each with its own nipple, as in a cow or goat.

• bag-like mammary gland which hangs down and has more than one teat (in a cow, sheep, etc.)
a cow's udder is the organ that hangs below its body and produces milk.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] پستان

مترادف و متضاد

غده پستانی یا شیری (اسم)
udder

پستان گاو و مانند ان (اسم)
udder

جملات نمونه

1. The cow's udder swayed from side to side as she walked along.
[ترجمه ترگمان]پستان گاو از یک طرف به طرف دیگر تاب می خورد
[ترجمه گوگل]پستان گاو از کنار آن به سمت دیگر حرکت کرد

2. The cow has a diseased udder.
[ترجمه ترگمان]گاو پستان بیمار دارد
[ترجمه گوگل]گاو دارای پستان بیمار است

3. Beneath her, the udder, once high and tight, drooped forlornly almost to the floor.
[ترجمه ترگمان]پستان دار، که زمانی بلند و محکم شده بود، با بیچارگی خود را به زمین انداخت
[ترجمه گوگل]در زیر او، پستان، هنگامی که بالا و تنگ بود، به سختی به تقریبا به طبقه غرق شد

4. Also mares can be ticklish round the udder and resent the foal nuzzling around that area.
[ترجمه ترگمان]همچنین mares می توانند در دور پستان ticklish باشند و از کره اسب در اطراف آن منطقه دلخور شوند
[ترجمه گوگل]همچنین حیوانات را می توان در اطراف پستان حس کرد و خشمگین شدن در اطراف این منطقه را لگد زده است

5. As he pushed the calf's head towards the udder he spat to rid himself of the polluting sight of birth.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سر گوساله را به سوی پستان هل داد، تف کرد تا از آن منظره آلوده تولد خود خلاص شود
[ترجمه گوگل]همانطور که او را به سمت قوزخند به سمت پستان فشار داد، او خود را از آلودگی چشم از تولد خلاص کرد

6. The grunt had disappeared and her udder hung heavy and turgid between her legs.
[ترجمه ترگمان]صدای غرشی ناپدید شده بود و پستان در میان پاهایش پیچیده و آشفته شده بود
[ترجمه گوگل]خرگوش ناپدید شد و پستان او را به شدت متورم شد و بین پاهای او قرار گرفت

7. Also, the other udder becomes hard hot, painful and enlarged, and the animal may not eat.
[ترجمه ترگمان]همچنین پستان دیگر به شدت داغ، دردناک و بزرگ می شود و حیوان ممکن است چیزی بخورد
[ترجمه گوگل]همچنین، پستان دیگر سخت می شود، دردناک و بزرگ می شود، و حیوان ممکن است غذا بخورد

8. Also, the udder becomes hot, painful and enlarged and the animal may not eat.
[ترجمه ترگمان]همچنین پستان داغ، دردناک و بزرگ می شود و حیوان ممکن است غذا نخورد
[ترجمه گوگل]همچنین، پستان داغ، دردناک و بزرگ می شود و حیوان ممکن است نباشد

9. Actinomycosis of the udder in a specific condition which will destroy the gland completely and can cause abscessation and subsequent fibrosis.
[ترجمه ترگمان]Actinomycosis پستان در یک شرایط خاص که غده را به طور کامل از بین می برد و می تواند باعث abscessation و fibrosis subsequent شود
[ترجمه گوگل]Actinomycosis پستان در شرایط خاص است که ژن را به طور کامل از بین ببرد و می تواند باعث انسداد و فیبروز بعدی شود

10. The calf fumbled for its mother's udder for milk.
[ترجمه ترگمان]گوساله پستان مادر را برای شیر پستان برداشت
[ترجمه گوگل]گوساله برای پستان مادرش برای شیر تغذیه کرد

11. Lambs are glad Nosing the mother's udder.
[ترجمه ترگمان]لمب ها از پستان مادر خوشحال هستند
[ترجمه گوگل]بره ها خوشحال هستند که پستان مادر را می بینند

12. Also, the udder becomes hot, painful, and enlargedAnd, and the animal may not eat.
[ترجمه ترگمان]همچنین پستان داغ، دردناک و enlargedAnd می شود و حیوان ممکن است چیزی بخورد
[ترجمه گوگل]همچنین، پستان گرما، دردناک و بزرگ می شود و حیوان ممکن است غذا بخورد

13. Also, the organ udder becomes hot, painful and enlarged, and the animal may not eat.
[ترجمه ترگمان]همچنین پستان پستان داغ، دردناک و بزرگ می شود و حیوان ممکن است غذا نخورد
[ترجمه گوگل]همچنین، عفونت ارگان گرم، دردناک و بزرگ می شود، و حیوان ممکن است بخورد

پیشنهاد کاربران

noun
the mammary gland of female cattle, sheep, goats, horses, and related animals, having two or more teats and hanging between the hind legs of the animal.

همون پستونه ولی برای حیوانات بکار میره

As you can tell from her udders, she's raised lots of healthy calves

Everybody in the neighborhood has seen her natural udders. Expect people come over and bang her often now

پستان ( حیوان شیرده )

– Some fresh milk straight from the udder
– The cow's udder swayed from side to side


کلمات دیگر: