کلمه جو
صفحه اصلی

yearn


معنی : ارزو کردن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن
معانی دیگر : (از ته دل) خواستن، (دل) غنج زدن، حسرت خوردن، آرزو کردن، (سخت) همدردی کردن، محبت کردن، مهربانی نشان دادن

انگلیسی به فارسی

ارزو کردن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن


مشتاق بودن، ارزو کردن، اشتیاق داشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: yearns, yearning, yearned
مشتقات: yearner (n.)
• : تعریف: to have a strong desire, craving, or wish for something.
مترادف: crave, hanker, hunger, long, pine, thirst
متضاد: dread
مشابه: ache, aspire, burn, hope, itch, languish, lust, pant, sign, want, wish, yen

- Allowed little freedom, she yearned for excitement.
[ترجمه ترگمان] با اشتیاق به دنبال هیجان می گشت
[ترجمه گوگل] آزادی کمی اجازه داده شد، برای هیجان مشتاق شد
- After years at sea, he yearned to be with his family.
[ترجمه ترگمان] بعد از سال ها در دریا، دلش می خواست با خانواده اش باشد
[ترجمه گوگل] پس از سال ها در دریا، او تمایل داشت تا با خانواده اش باشد

• desire, long, crave; pine, miss someone or something
if you yearn for something that you think you cannot have, you want it very much.

مترادف و متضاد

ارزو کردن (فعل)
wish, desire, aspire, yearn, crave, desiderate

اشتیاق داشتن (فعل)
thirst, long, hunger, aspire, yearn, crave, hanker

مشتاق بودن (فعل)
yearn

desire strongly


Synonyms: ache, be desirous of, be eager for, be passionate, chafe, covet, crave, dream, hanker, have a crush on, have a yen for, hunger, itch, languish, long, lust, pine, set one’s heart on, thirst, want, wish for


Antonyms: dislike, hate


جملات نمونه

1. If you do yearn for chocolate, try a carob bar instead.
[ترجمه ترگمان]اگر دلت برای شکلات تنگ شده بود، به جای این بار به اسم bar بار بزن
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید شکلات را تحریک کنید، به جای آن یک نوار کاج را امتحان کنید

2. I yearn for the love and affection I once had.
[ترجمه ترگمان]من دلم برای عشق و محبتی که یک بار داشتم تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]من برای عشق و محبت که من تا به حال آن را دوست دارم

3. Do pregnant women really yearn for sour pickles?
[ترجمه ترگمان]زنان باردار واقعا اشتیاق به ترشی ترش دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا زنان حامله واقعا ترشی ترش را ترجیح می دهند؟

4. Others may yearn for life on a more even keel but they do not feel entitled to it.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر ممکن است برای زندگی بر روی یک تخته بیشتر آرزو کنند، اما احساس نمی کنند که این کار را بکنند
[ترجمه گوگل]بعضی دیگر ممکن است برای یک زندگی راحت تر از هر زبان دیگری بخوابند، اما به آن اعتقاد ندارند

5. You yearn for some one to talk to.
[ترجمه ترگمان]دلت برای کسی تنگ شده که باه اش حرف بزنی
[ترجمه گوگل]شما برای برخی صحبت می کنید

6. First you yearn to earn. Then you learn that others will burn what you earn. Stop! Turn and spend before your end. RVM
[ترجمه ترگمان]اول دلت می خواهد درآمد داشته باشی آن وقت یاد می گیری که دیگران چیزی را که به دست می آورید می سوزند ! بس کن برگرد و قبل از مرگت اینجا باش RVM
[ترجمه گوگل]ابتدا برای کسب درآمد سپس یاد می گیرید که دیگران چیزی را که کسب می کنند سوزاندند متوقف کردن! تبدیل و قبل از پایان دادن به خود صرف کنید RVM

7. Some who yearn for children adopt orphans, if they can afford to care for them.
[ترجمه ترگمان]برخی از کسانی که آرزوی فرزند یتیم دارند، در صورتی که توان مراقبت از آن ها را داشته باشد
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها که برای کودکان عزم می کنند، یتیمان را می گیرند، اگر بتوانند برای آنها مراقبت کنند

8. Although a perfect antidote to those who yearn for a return of those days.
[ترجمه ترگمان]گر چه یک پادزهر عالی برای کسانی که مشتاق بازگشت به آن روزها هستند
[ترجمه گوگل]اگر چه یک پادزهر کامل برای کسانی که برای بازگشت از آن روزها تمایل دارند

9. They yearn to burst out of the shell of underdevelopment and neglect.
[ترجمه ترگمان]دلشان می خواهد از پوسته underdevelopment و فراموشی بیرون بزنند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند که از پوسته ای از دست رفته و غفلت بیرون بیایند

10. As long as you lack something, you yearn for it without cease.
[ترجمه Farhood] مادامی که چیزی کم نداشته باشید، حسرت آن را نمی خورید
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که چیزی را کم بیاوری، دلت برای آن تنگ می شود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که چیزی کم نداشته باشید، بدون آنکه بلافاصله بخواهید

11. One wisp of smoke will not yearn for another.
[ترجمه ترگمان]یک دسته دود برای دیگری تنگ نمی شود
[ترجمه گوگل]یک دود سیگار برای دیگران تنگ نخواهد شد

12. I yearn for the days before I grew so big.
[ترجمه علی خان محمدی] دلتنگ روزهای کودکی ( قبل از بزرگ شدن ) شده ام
[ترجمه ترگمان]چهار روز پیش از این که بزرگ شوم، دلم شور می زند
[ترجمه گوگل]برای روزهایی که پیش از این بزرگ شده بودم دلم میخواست

13. Audiences yearn to groan under the yoke of suffering they may never have experienced.
[ترجمه ترگمان]مشتاق است که زیر یوغ رنج و رنج که ممکن است هرگز تجربه نداشته باشند ناله کنند
[ترجمه گوگل]مخاطبان تمایل دارند که تحت یوغ از درد و رنجی که آنها ممکن است تجربه نکرده اند بخندند

14. Yearn to be surrounded by marble, priceless manuscripts and silence?
[ترجمه ترگمان]آن ها را احاطه کرده بودند تا توسط سنگ مرمر، دست نویس و دست نویس پر از سکوت و سکوت احاطه شده باشد
[ترجمه گوگل]آیا می توان با سنگ مرمر، نسخ خطی و سکوت احاطه کرد؟

My heart yearned for a glass of cool water.

دلم برای یک لیوان آب خنک غنج می‌زد.


He yearned to be a poet.

آرزو می‌کرد شاعر بشود.


پیشنهاد کاربران

آرزو کردن ( برای چیزی که احتمال میدهیم که نتوانیم بدست بیاوریم )

خواستار

هوای چیز رو کردن، هوایی شدن
Sometimes I just yearn to be alone. دلم هوای تنهایی کرده

مایل بودن
مشتاق بودن
wish
desire


سالها آرزو کردن = long


کلمات دیگر: