کلمه جو
صفحه اصلی

valance


معنی : نیمپرده، لبه اویخته کلاه یا سرپوش
معانی دیگر : (پارچه ی آویخته از لبه ی تاقچه یا تختخواب و غیره) شرابه، لب آویز، لبه پوش، والان

انگلیسی به فارسی

valance، نیمپرده، لبه اویخته کلاه یا سرپوش


لبه اویخته کلاه یا سرپوش، نیم پرده


انگلیسی به انگلیسی

• short curtain covering the top of a window; ruffle covering the base of a bed
a valance is a decorative cover for the bottom part of a bed with a frill which hangs around the edge of the bed.

اسم ( noun )
مشتقات: valanced (adj.)
(1) تعریف: a short decorative piece of drapery placed across the top of a table, canopy, bed frame, or the like.

(2) تعریف: a short decorative drapery, piece of wood, or the like placed across the top of a window, as to conceal curtain rods.

مترادف و متضاد

نیم پرده (اسم)
valance

لبه اویخته کلاه یا سرپوش (اسم)
valance

جملات نمونه

1. Pin top edges of valance and lining together and drawstitch the folded edges together.
[ترجمه ترگمان]برگ های سوزنی بالایی of و آستر را به هم متصل کرده و لبه های تاخورده را به هم متصل می کنند
[ترجمه گوگل]لبه های بالایی را بچرخانید و با هم بپوشانید و لبه های تاشو را با هم بکشید

2. And with Superstyle Twin Track, a valance rail allows you to add a little extra style even in those awkward situations.
[ترجمه ترگمان]و با Superstyle Twin، یک ریل valance به شما این امکان را می دهد که حتی در آن شرایط بد، کمی سبک اضافه کنید
[ترجمه گوگل]و با ردیاب Superstyle Twin Track، راه آهن Valance شما را قادر می سازد که سبک کمی اضافی حتی در شرایط ناخوشایند را اضافه کنید

3. The door opened and the valance flicked up.
[ترجمه ترگمان]در باز شد و the روشن شد
[ترجمه گوگل]درب باز شد و ولنتاین فریاد زد

4. A valance following the outline of the windows can offer another pleasing effect.
[ترجمه ترگمان]یک valance پس از طرح کلی پنجره می تواند اثر خوشایند دیگری را ارایه دهد
[ترجمه گوگل]یک valance به دنبال طرح کلی پنجره ها می تواند یک اثر خشنود کننده دیگر را ارائه دهد

5. A valance of stones appeared in mid-air and fell, knocking oar blades and oarsmen.
[ترجمه ترگمان]A از سنگ ها در میان هوا ظاهر شدند و به زمین افتادند و تیغه های پارو و پارو بزنان را زدند
[ترجمه گوگل]یک بالن سنگی در وسط هوا ظاهر شد و سقوط کرد، ضربه زدن به تیغه های وارونه و آویزان

6. Even a valance or pelmet will be given an extra highlight when edged with an attractive fringing or braid.
[ترجمه ترگمان]حتی یک valance یا pelmet وقتی با حاشیه ای جذاب و یا گیس بافته شود، یک هایلایت اضافی به شما داده می شود
[ترجمه گوگل]حتی اگر یک لبه یا لبه جذاب با لبه های جانبی ایجاد شود، یک برجستگی یا لکه دار به یک برجستگی اضافه می شود

7. Junction Produce front valance, air dam, front fog lamps, side rocker panels, rear valance apron, widen door panels and roof wing adorn the exterior of this M3
[ترجمه ترگمان]نماهای جلو، سد هوا، چراغ های مه جلو، چراغ های مه جلو، جلو valance rear، صفحات در بزرگ و بال های سقف را تزئین می کنند، نمای خارجی این M۳ را تزئین می کنند
[ترجمه گوگل]جابجایی جلو ونسس، سد هوا، چراغهای جلو، پانل چرخشی سمت، پیشانی فلنج عقب، پانل های درب گسترده و بالشتک سقف، ظاهر بیرونی این M3 را تولید می کند

8. The iron rod supports the valance is bent in an arc.
[ترجمه ترگمان]میله آهنین از the حمایت می کند که در کمان خم شده است
[ترجمه گوگل]میله آهن پشتیبانی می کند valance در قوس خم شده است

9. Therefore, formation of high valance vanadium oxide films was obtained.
[ترجمه ترگمان]از این رو تشکیل لایه های بالایی اکسید وانادیوم دار به دست آمد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، تشکیل اکسید وانادیوم باالیی بالا به دست آمد

10. All seems to be covered by the invisible valance of night hide their track.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد تمام All از the نامرئی شب را پنهان کرده اند
[ترجمه گوگل]همه به نظر می رسد توسط valance نامرئی شب پنهان مسیر خود را

11. He stooped and lifted the valance.
[ترجمه ترگمان]خم شد و the را بلند کرد
[ترجمه گوگل]او خم شد و بلند شد

12. She stooped and lifted the valance.
[ترجمه ترگمان]خم شد و the را بلند کرد
[ترجمه گوگل]او خم شد و بالانس را برداشت

13. The ring has been rolled beneath the valance of the bed.
[ترجمه ترگمان]حلقه زیر valance تخت افتاده
[ترجمه گوگل]حلقه در زیر پای صندلی رانده شده است

14. Something dropped on the floor and rolled beneath the valance of the bed.
[ترجمه ترگمان]چیزی روی زمین افتاد و زیر the تخت غلتید
[ترجمه گوگل]چیزی بر روی زمین افتاد و زیر پای چوبه دار رانده شد


کلمات دیگر: