کلمه جو
صفحه اصلی

ulterior


معنی : نهان، بعدی، انطرف
معانی دیگر : در ماورا، در آن سو، آن سویی، ماورایی، ورا، ورانبر، فراتر، دورتر، آتی، نهفته، نهانی، پنهانی، مستور، مخفی، در درج  دوم اهمیت

انگلیسی به فارسی

بعدی، انطرف، در درجه دوم اهمیت، نهان


در نهایت، نهان، بعدی، انطرف


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ulteriorly (adv.)
(1) تعریف: beyond or excluded from what is openly admitted or shown, esp. when concealed for the purposes of deception.
متضاد: overt

- I hope there is no an ulterior motive for his sudden generosity.
[ترجمه ترگمان] امیدوارم هیچ انگیزه پنهانی برای سخاوت ناگهانی او وجود نداشته باشد
[ترجمه گوگل] من امیدوارم که هیچ انگیزه ای برای خشم ناگهانی او وجود ندارد

(2) تعریف: beyond or external to a specific area or boundary.

- Going in that direction would be ulterior to our stated purposes.
[ترجمه ترگمان] رفتن به این سمت به اهداف بیان شده ما منحرف خواهد بود
[ترجمه گوگل] رفتن به آن جهت نخواهد بود به اهداف اعلام شده ما

(3) تعریف: occurring at a later time; subsequent.

• hidden, concealed (esp. for deceptive purposes); remote, situated outside of a particular location or realm; subsequent, occurring later
if someone has an ulterior motive for doing something, they have a hidden reason for it.

مترادف و متضاد

نهان (صفت)
secret, covert, ulterior, stealth, recondite

بعدی (صفت)
subsequent, further, future, puisne, ulterior, latter, latest

انطرف (صفت)
ulterior

secret; pertaining to a hidden goal


Synonyms: ambiguous, buried, concealed, covert, cryptic, dark, enigmatic, equivocal, guarded, hidden, implied, obscure, obscured, personal, privy, remote, secondary, selfish, shrouded, under cover, under wraps, undisclosed, undivulged, unexpressed, unsaid


Antonyms: expressed, known, overt, public


جملات نمونه

1. ulterior motives
انگیزه های نهانی

2. ulterior regions
نواحی دورتر

3. his ulterior actions
اعمال بعدی او

4. without any purpose, immediate or ulterior
بدون هیچ هدف فعلی یا بعدی

5. This lever must serve some ulterior purpose.
[ترجمه ترگمان]این اهرم باید به یک هدف پنهانی خدمت کند
[ترجمه گوگل]این اهرم باید به برخی اهداف نهایی خدمت کند

6. I want to know what is our ulterior action.
[ترجمه ترگمان]می خواهم بدانم که چه کار پنهانی ما را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]من می خواهم بدانم عمل ما چطور است

7. She must have some ulterior motive for being nice to me—what does she really want?
[ترجمه ترگمان]اون باید یه انگیزه مخفی داشته باشه که با من مهربون باشه - اون واقعا چی می خواد؟
[ترجمه گوگل]او باید برخی از انگیزه های نادرست برای اینکه به من خوب است - چه او واقعا می خواهید؟

8. She definitely had an ulterior motive in offering to help.
[ترجمه ترگمان]اون قطعا یه انگیزه پنهانی داشت که پیشنهاد کمک کنه
[ترجمه گوگل]او قطعا در ارائه کمک به انگیزه های ناخوشایند بود

9. I suspect he may have had ulterior motives for being so generous.
[ترجمه ترگمان]شک دارم که او دلایل دیگری برای این دست و دل داشته باشد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او ممکن است انگیزه های نابهنگام برای خیلی سخاوتمندانه داشته باشد

10. They were the sturdy facade, the ulterior design for a very canny flow of resources.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمای قوی و محکم و طراحی ulterior برای یک جریان بسیار هوشمندانه از منابع بودند
[ترجمه گوگل]آنها نماد محکم بودند، طراحی نهایی برای جریان بسیار خوبی از منابع

11. She was suspicious. Was there an ulterior motive behind his request?
[ترجمه ترگمان]او بدگمان بود آیا یک انگیزه پنهانی پشت درخواستش وجود داشت؟
[ترجمه گوگل]او مشکوک بود آیا انگیزه ای ناخوشایند در پشت درخواست او وجود داشت؟

12. An ulterior motive for performing text recognition is to convert existing printed material into a computer format that permits further processing.
[ترجمه ترگمان]یک انگیزه انحرافی برای انجام تشخیص متن، تبدیل مواد چاپی موجود به فرمت کامپیوتری است که اجازه پردازش بیشتر را می دهد
[ترجمه گوگل]یک انگیزه نهایی برای به رسمیت شناختن متن این است که مواد چاپی موجود را به یک فرمت رایانه ای تبدیل کند که امکان پردازش بیشتر را فراهم می کند

13. He had to have an ulterior motive.
[ترجمه ترگمان]اون باید یه انگیزه مخفی داشته باشه
[ترجمه گوگل]او مجبور بود انگیزه ای بی نظیر داشته باشد

14. They look around for other explanations and ulterior motives.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال توضیحات دیگر و انگیزه های انحرافی هستند
[ترجمه گوگل]آنها برای توضیحات و انگیزه های ناخوشایند به اطراف نگاه می کنند

15. He has an ulterior object in view.
[ترجمه ترگمان]او یک شی مورد نظر را در نظر دارد
[ترجمه گوگل]او دارای یک دیدگاه نهایی است

his ulterior actions

اعمال بعدی او


ulterior regions

نواحی دورتر


without any purpose, immediate or ulterior

بدون هیچ هدف فعلی یا بعدی


ulterior motives

انگیزه‌های نهانی


پیشنهاد کاربران

پنهان، زیر جلدی hidden , concealed , underlying
چیزی وارای آنچه آشکارا گفته شده یا نمایان شده

ثانویه، دیگری
secondary، further

• ulterior reason/motive/purpose/ strategy

پنهانی ( انگیزه , هدف )

# ulterior purpose
# He had to have an ulterior motive
# She definitely had an ulterior motive in offering to help


کلمات دیگر: