کلمه جو
صفحه اصلی

tactic


معنی : رزم شیوه، جنگ فن، جنگ فنی، تاکتیک یا رزم ارایی، وابسته به رزم شیوه، رزم ارا
معانی دیگر : (گیاه شناسی - وابسته به taxis) رهبردی، گرایشی، آرایشی، رجوع شود به: tactics، وابسته به رزم آرایی، لشکر آرایانه، وابسته به ترتیب یا نظام چیزی، ماهردرفنون جنگی

انگلیسی به فارسی

ترفند، شیوه، جنگ فن، رزم شیوه، جنگ فنی، وابسته به رزم شیوه، رزم آرا، ماهر در فنون جنگی، تاکتیک یا رزم آرایی


تاکتیک، رزم شیوه، جنگ فن، جنگ فنی، تاکتیک یا رزم ارایی، وابسته به رزم شیوه، رزم ارا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a plan or method for achieving a goal; maneuver.
مترادف: design, maneuver, ploy, scheme, strategy
مشابه: move, operation, outline, play, plot, stratagem

• method to attain a goal; method of employing forces in combat; planning of small-scale military actions serving a larger strategy
pertaining to combat tactics, pertaining to the science of employing forces in combat
tactics are the methods that you use to achieve what you want.
military tactics are the way troops and equipment are moved in order to win a battle.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] تاکتیک
[ریاضیات] تدبیر اجرایی ساده و کوتاه، تدبیر، تاکتیک

مترادف و متضاد

رزم شیوه (اسم)
tactic

جنگ فن (اسم)
tactics, tactic

جنگ فنی (اسم)
tactic

تاکتیک یا رزم ارایی (اسم)
tactics, tactic

وابسته به رزم شیوه (صفت)
tactic

رزم ارا (صفت)
tactician, tactic

جملات نمونه

1. Confrontation is not always the best tactic.
[ترجمه ترگمان]مقابله همیشه بهترین تاکتیک نیست
[ترجمه گوگل]تقابل همیشه بهترین تاکتیک نیست

2. The proposal was dismissed as a diversionary tactic intended to distract attention from the real problems.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به عنوان یک تاکتیک diversionary برای منحرف کردن حواس از مشکلات واقعی رد شد
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به عنوان یک تاکتیک انحرافی در نظر گرفته شد تا توجهات را از مشکلات واقعی منحرف کند

3. It's time to try a change of tactic.
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده که یک تغییر تاکتیک را امتحان کنیم
[ترجمه گوگل]وقت آن است که تغییر تاکتیک را امتحان کنید

4. She decided on a stalling tactic.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت از یک تاکتیک وقت کشی استفاده کند
[ترجمه گوگل]او بر روی یک تاکتیک متزلزل تصمیم گرفت

5. The report concluded that the Khmer Rouge tactic was proving successful and that grassroots sympathy for the group had probably been underestimated.
[ترجمه ترگمان]این گزارش نتیجه گرفت که تاکتیک Khmer Khmer موفق بوده است و همدردی مردمی برای این گروه احتمالا دست کم گرفته شده است
[ترجمه گوگل]این گزارش به این نتیجه رسید که تاکتیک خمر می تواند موفقیت آمیز باشد و همدردی مردمی برای این گروه احتمالا دست کم گرفته شده است

6. The next tactic they use is to give us advice.
[ترجمه ترگمان]تاکتیک بعدی که آن ها استفاده می کنند این است که به ما نصیحت کند
[ترجمه گوگل]تاکتیک بعدی آنها استفاده از این است که به ما توصیه کنیم

7. She decided on a delaying tactic.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت تا تاکتیک را به تاخیر بیاندازد
[ترجمه گوگل]او بر روی یک تاکتیک تاخیری تصمیم گرفت

8. An example of the tactic would be a project aimed at establishing the suitability of a material for a given task.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از این تاکتیک، پروژه ای است که هدف آن ایجاد مناسب بودن یک ماده برای یک کار معین است
[ترجمه گوگل]یک نمونه از این تاکتیک می تواند یک پروژه با هدف ایجاد مناسب بودن یک ماده برای یک کار مشخص باشد

9. Either tactic offers at least a chance of keeping trouble to the minimum.
[ترجمه ترگمان]هر دو روش، حداقل شانس نگه داشتن دردسر را به حداقل می رساند
[ترجمه گوگل]هر تاکتیک حداقل حداقل یک فرصت برای حفظ مشکل را ارائه می دهد

10. In the 1590s he favoured a tactic of moderation in the expectation of a favourable political change.
[ترجمه ترگمان]وی در سال ۱۵۹۰ طرفدار میانه روی در انتظار تغییر سیاسی مطلوب بود
[ترجمه گوگل]در دهه ی 1590، او در انتظار تغییر یک تغییر سیاسی مطلوب، یک تاکتیک اعتدال بود

11. The tactic is mined with dangers and difficulties and can not be successfully carried out unless these are constantly borne in mind.
[ترجمه ترگمان]این تاکتیک با خطرات و مشکلات استخراج می شود و نمی تواند با موفقیت انجام شود مگر این که این روش ها به طور مداوم در ذهن داشته باشند
[ترجمه گوگل]این تاکتیک با خطرات و مشکلات استخراج می شود و نمی تواند با موفقیت انجام شود، مگر اینکه به طور مداوم در ذهن داشته باشید

12. The fast bowling tactic has worked.
[ترجمه ترگمان]تاکتیک بولینگ سریع کار کرده است
[ترجمه گوگل]تاکتیک بولینگ سریع کار کرده است

13. Many gays reacted with outrage at the tactic of "outing" senior public figures.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از همجنس گرایان در واکنش به این تاکتیک \"گردش\" چهره های برجسته عمومی واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]بسیاری از همجنسگرایان با خشم به شیوه 'خروج' شخصیت های ارشد عمومی واکنش نشان دادند

14. No single strategy or tactic will resolve such a complex phenomenon as inter-group conflict.
[ترجمه ترگمان]هیچ استراتژی یا تاکتیک واحدی چنین پدیده پیچیده ای را به عنوان تعارض بین گروهی حل نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]هیچ استراتژی یا تاکتیک تنها چنین پدیده پیچیده ای را به عنوان درگیری بین گروه حل نمی کند

پیشنهاد کاربران

رَوِش ، چاره

راهکار کوتاه هنگام ، راهکار کوتاه دوره ، راهکار کوتاه مدت

ترفند، زیرکی، مکر

شیوه

ترتیب

شگرد

راهکُنِش: طرح یا اقدامی برای حصول هدف. طرح های ملموس و گرایش به سمت گام های کوچک تر و بازه زمانی کوتاه تر

روش
شگرد
فن
تاکتیک


راهبرد


کلمات دیگر: