کلمه جو
صفحه اصلی

yard


معنی : حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن
معانی دیگر : (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی افقی، تیر نگهدار بادبان، بازوی دکل، (امریکا - قدیمی) صد دلار، هزار دلار، حیاط خلوت، محوطه، چهار دیواری، حصار، پرهونه، دیوار بست، پروست، کارگاه، فروشگاه، تعمیرگاه، چمن دور خانه (یا هر ساختمان)، طویله، آغل، یارد 63 اینچ یا 3 فوت، محصورکردن، انبار کردن در حیاط، واحد مقیاس طول انگلیسی معادل 4419/0 متر

انگلیسی به فارسی

یارد (۳۶ اینچ یا ۳ فوت)، حیاط (محوطه یا میدان)، محصور کردن، انبار کردن (در حیاط)، واحد مقیاس طول انگلیسی معادل ۰/۹۱۴۴ متر


حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a unit of length equal to three feet or 0.9144 meter. (abbr.: yd.)

(2) تعریف: a long rod or spar, mounted crosswise on a mast and tapering toward the ends, that supports and spreads a sail.
مترادف: gaff
مشابه: boom, spar, yardarm
اسم ( noun )
(1) تعریف: an open area next to or surrounding a house or other building.
مشابه: court, courtyard, dooryard, farmyard, garden, grounds, lawn, park, quadrangle

(2) تعریف: an enclosure or piece of ground used for a particular purpose.
مشابه: compound, enclosure

- a railroad yard
[ترجمه ترگمان] یک حیاط راه آهن
[ترجمه گوگل] یک حیاط راه آهن
- a lumber yard
[ترجمه ترگمان] یه انبار الوار
[ترجمه گوگل] یک حیاط چوب

(3) تعریف: an enclosure in which animals are kept; pen.
مترادف: pen
مشابه: coop, corral, enclosure, fold, kraal, paddock, run
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: yards, yarding, yarded
• : تعریف: to enclose, accumulate, or put in a yard.
مترادف: corral, pen
مشابه: confine, coop, enclose, fence in, fold, gather, herd, mew

• lawn, enclosure, lot, courtyard; unit of measure equal to 0.9144 meters; storage area; train yard, yard where railway cars and engines are stored and maintained; pen, enclosure for livestock; crossbeam for a sail (nautical)
a yard is a unit of length equal to 36 inches or approximately 91.4 centimetres.
a yard is also a flat area of concrete or stone that is next to a building and often has a wall around it.
you can refer to a large area where a particular type of work is done as a yard.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] محوطه انبار - یارد
[مهندسی گاز] یارد )واحدطول)
[زمین شناسی] یارد (36 اینچ یا 3 فوت)، محوطه یا میدان، محصور کردن، انبار کردن (در حیاط)، واحد مقیاس طول انگلیسی معادل 0.9144 متر
[نساجی] یارد ( واحد طول برابر با 36 اینچ یا 3 فوت )
[ریاضیات] یارد، واحد مقیاس طول انگلیسی معادل 0.9144 متر، محوطه، میدان

مترادف و متضاد

grassy area around a structure


Synonyms: backyard, barnyard, clearing, close, corral, court, courtyard, enclosure, fold, garden, grass, lawn, lot, patch, patio, playground, quadrangle, terrace


حیاط (اسم)
court, patio, yard, courtyard, homestead, curtilage

یارد (اسم)
yard

محوطه یا میدان (اسم)
yard

انبار کردن (فعل)
stock, store, barn, garner, stash, warehouse, yard, ensile

جملات نمونه

1. timber yard
(انگلیس) میدان الوار فروشی (امریکا: lumberyard)

2. a lumber yard
فروشگاه الوار

3. a prison yard
حصار زندان

4. a railway yard
تعمیرگاه راه آهن

5. the front yard of my house
حیاط جلو خانه ی من

6. to enclose a yard with a fence
دور حیاط را نرده گرفتن

7. all wool and a yard wide
(امریکا - عامیانه) اصیل،مرغوب،اعلا،بی تقلب

8. the students were frisking in the yard
شاگردان در حیاط بالا و پایین می پریدند.

9. In a coded telephone warning, Scotland Yard were told four bombs had been planted in the area.
[ترجمه ترگمان]Scotland Yard، در یک هشدار تلفنی، به چهار بمب کار گذاشته شده در این منطقه گفته شد
[ترجمه گوگل]در یک هشدار تلفنی تلفنی، اسکاتلند یارد گفت که چهار بمب در این منطقه کاشته شده است

10. Hens pecked around in the yard.
[ترجمه ترگمان]مرغ ها به حیاط نوک می زدند
[ترجمه گوگل]جوجه ها در حیاط خلوت می کنند

11. He took all her letters into the yard and put a match to them.
[ترجمه ترگمان]تمام نامه هایش را به حیاط برد و با آن ها ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]او تمام نامه های خود را به حیاط برد و برای آنها بازی کرد

12. Mr. Brown has changed his yard into a garden.
[ترجمه ???] آقای براون حیاط خود را به یک باغ تغییر داد.
[ترجمه ترگمان]آقای براون حیاط خود را به باغی تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]آقای براون حیاط خود را به باغ تبدیل کرده است

13. Pigs were grunting and squealing in the yard.
[ترجمه ترگمان]خوک ها خرخر می کردند و در حیاط زوزه می کشیدند
[ترجمه گوگل]خوک ها در حیاط خشن و جیغ کشیدند

14. We dug a deep pit in the yard.
[ترجمه ترگمان]چاله عمیقی در حیاط حفر کردیم
[ترجمه گوگل]ما حیاط عمیق را در حیاط گودال ریختیم

15. As the fox came into the yard, the chickens began squawking in alarm.
[ترجمه ترگمان]وقتی روباه وارد حیاط شد، مرغ ها شروع به جیغ کشیدن کردند
[ترجمه گوگل]همانطور که روباه وارد حیاط شد، جوجه ها شروع به خندیدن کردند

16. Get a bucket to swill the yard down.
[ترجمه ترگمان] یه سطل بیار تو حیاط
[ترجمه گوگل]سطل را برای پایین آوردن حیاط بکشید

17. They keep chickens in the back yard.
[ترجمه ترگمان]مرغ ها را در حیاط پشتی نگه می دارند
[ترجمه گوگل]آنها مرغ را در حیاط پشت نگه می دارند

18. The yard measures about 50 feet across.
[ترجمه ترگمان]طول حیاط در حدود ۵۰ متر است
[ترجمه گوگل]حیاط حدود 50 فوت است

19. David built us a shed in the back yard.
[ترجمه ترگمان] دیوید \"برامون یه آلونک توی حیاط پشتی درست کرد\"
[ترجمه گوگل]دیوید، در حیاط پشتی، ما را به یک انبار ساخت

the front yard of my house

حیاط جلو خانه‌ی من


a churchyard

محوطه‌ی کلیسا


a farmyard

چهار دیواری مزرعه


a prison yard

حصار زندان


a lumber yard

فروشگاه الوار


shipyard

کارگاه کشتی سازی


a railway yard

تعمیرگاه راه آهن


اصطلاحات

the whole nine yards

(عامیانه) کاملاً، تمامی، همه‌چیز


the Yard

مخفف: Scotland Yard


پیشنهاد کاربران

تعریفan area that is bihind home

حیاط

کارگاه
محوطه کارگاهی

آقای براون حیاط خود را به باغ تغییر داد.


حیاط
he likes to spend all his time playing in the yard
او دوست دارد تمام وقتش را صرف بازی در حیاط کند🌉

1yard = 3feet = 36inches = 91. 44centimeters

حیاط
. We playe in the yard
ما در حیاط بازی میکنیم.

yard
به غیر از معنی های بالا، هر یارد معادل حدودا 1 متر است.

محوطه، انبار
واحد طول معادل ‎ 0/9144 متر


کلمات دیگر: