کلمه جو
صفحه اصلی

unaccompanied


معنی : تنها، بدون همراه، بدون مصاحب، بدون ملتزمین رکاب
معانی دیگر : بی همراه، فاقد ملازم یا مشایع، تک، تک و تنها

انگلیسی به فارسی

بدون همراه، تنها، بدون مصاحب، بدون ملتزمین رکاب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: single or alone.
متضاد: accompanied, companioned
مشابه: lone, lonely, solitary

(2) تعریف: in music, solo or without accompaniment.
متضاد: accompanied

• not accompanied, unattended, unescorted, alone
if someone is unaccompanied, they are alone.
unaccompanied luggage or goods are being sent or transported separately from their owner.
an unaccompanied song is sung by a singer or choir alone, without musical instruments.
if a decision or action is unaccompanied by another, the other decision or action is not planned or included and therefore does not happen; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

تنها (صفت)
lonely, single, solitary, alone, only, lone, sole, recluse, exclusive, unaccompanied

بدون همراه (صفت)
unaccompanied

بدون مصاحب (صفت)
unaccompanied

بدون ملتزمین رکاب (صفت)
unaccompanied

alone


Synonyms: abandoned, a cappella, apart, by oneself, deserted, detached, hermit, individual, isolate, isolated, lone, loner, odd, on one’s own, removed, single, solitary, solo, stag, traveling light, unattended, unescorted


Antonyms: accompanied, together


جملات نمونه

1. at night children should not go out unaccompanied
در شب کودکان نباید تنها به بیرون از منزل بروند.

2. Beauty, unaccompanied by virtue, is as a flower without perfume.
[ترجمه ترگمان]زیبایی، همراه با تقوی، یک گل بدون عطر است
[ترجمه گوگل]زیبایی که به دلایلی همراه است، به عنوان یک گل بدون عطر است

3. Unaccompanied children are not allowed on the premises.
[ترجمه ترگمان]unaccompanied کودک در این محل مجاز نیستند
[ترجمه گوگل]کودکان بی خانمان در محوطه مجاز نیستند

4. It is estimated that every year 50 unaccompanied children arrive in Britain.
[ترجمه ترگمان]تخمین زده می شود که هر ساله ۵۰ کودک بدون همراه وارد انگلستان می شوند
[ترجمه گوگل]تخمین زده می شود که هر سال 50 کودک بی درنگ به انگلیس می رسند

5. Children unaccompanied by an adult will not be admitted.
[ترجمه ترگمان]کودکان بدون همراهی یک بزرگ سال پذیرفته نخواهند شد
[ترجمه گوگل]کودکانی که همراه بزرگسال بالغ نمی شوند مجاز به پذیرش نیستند

6. Mere words, unaccompanied by any violence, cannot amount to an assault.
[ترجمه ترگمان]گفته های مادر، بدون همراهی هر نوع خشونتی، نمی تواند تجاوز کند
[ترجمه گوگل]واژه هایی که بدون هر گونه خشونت همراه نیست، نمی تواند به یک حمله حمله کند

7. Unaccompanied bags are either searched or removed.
[ترجمه ترگمان]کیسه های unaccompanied نیز جستجو و یا خارج می شوند
[ترجمه گوگل]کیسه های بدون همراه یا جستجو یا حذف می شوند

8. The piece is most often sung unaccompanied.
[ترجمه ترگمان]این قطعه معمولا بدون همراه با آواز خوانده می شود
[ترجمه گوگل]این قطعه اغلب آواز خواندن بدون همراه است

9. Kelly's too young to go unaccompanied.
[ترجمه ترگمان]کلی هم جوونه که بدون همراهی با خودش تنها بره
[ترجمه گوگل]کلی بیش از حد جوان است برای رفتن به همراه همسایه

10. Many large Third World cities have arisen unaccompanied by national industrial growth.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهره ای بزرگ جهان با رشد صنعتی ملی همراه شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شهرهای بزرگ جهان سوم با رشد صنعتی ملی همراه شده اند

11. For an encore, he sang an unaccompanied folk song.
[ترجمه ترگمان]آواز می خواند و آواز می خواند
[ترجمه گوگل]برای یک مسابقه، او آواز محلی آواز خوانی را آواز خواند

12. No unaccompanied children allowed.
[ترجمه ترگمان]هیچ بچه ای بدون همراهی اجازه نمی داد
[ترجمه گوگل]هیچ فرزند بی سابقه اجازه نداده است

13. Most chanting is unaccompanied, often because no one is available with the required skill, especially to accompany plainsong.
[ترجمه ترگمان]بیشتر سرود بدون همراه است، اغلب به این دلیل که هیچ کس با مهارت مورد نیاز در دسترس نیست، به خصوص برای همراهی با plainsong
[ترجمه گوگل]اغلب شعارها بیسکویت هستند، اغلب به این دلیل که هیچ کس با مهارت لازم در دسترس نیست، به ویژه برای همراهی plainsong

14. Never drive unaccompanied on quarry access roads, used by marble-transporting trucks.
[ترجمه ترگمان]هرگز بدون همراه کردن جاده های دسترسی به معدن که توسط کامیون های حمل و نقل سنگ مرمر استفاده می شود رانندگی نکنید
[ترجمه گوگل]هرگز در کنار جاده های دسترسی به معادن، که توسط کامیون های حمل و نقل سنگ مرمر استفاده می شود، هرگز در اختیار ندارند

At night children should not go out unaccompanied.

در شب کودکان نباید تنها به بیرون از منزل بروند.


پیشنهاد کاربران

بی همراه ، فاقد ملازم یا مشایع ، تک ، تنها، تک و تنها، بدون همراه

There are more girls in russia than men, so you often see them unaccompanied by boys : در روسیه دخترای بیشتری نسبت به مردا وجود داره به همین دلیل شما معمولا اونارو بصورت تنها ( و نه همراه با یک مرد ) میبینید
Accompanied از فعل accompany میادش به معنای همراهی کردن. Un هم درست مثل in و گاهی im معکوس میکنه داستانو

Unaccompanied children=ABANDONED
بچه های رهاشده

تنها
بی کس


کلمات دیگر: