کلمه جو
صفحه اصلی

tactician


معنی : متخصص فنون جنگی، ماهردرفنون جنگی، جنگفن گر، با تدبیر، رزم ارا
معانی دیگر : رزم آرا، لشکر آرا، ویژه گر فنون رزمی

انگلیسی به فارسی

جنگفن گر، رزم ارا، با تدبیر، متخصص فنون جنگی


تاکتیک، متخصص فنون جنگی، ماهردرفنون جنگی، جنگفن گر، با تدبیر، رزم ارا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one skilled in using or devising tactics.

• expert in combat tactics, expert in the art of planning short-term military strategies; one who is skilled in developing methods to attain goals
a tactician is an expert in military tactics.
a tactician is also someone who is very good at choosing the best methods in order to achieve what they want.

مترادف و متضاد

متخصص فنون جنگی (اسم)
tactician

ماهردرفنون جنگی (اسم)
tactician

جنگفن گر (اسم)
tactician

با تدبیر (صفت)
shifty, circumspect, tactician

رزم ارا (صفت)
tactician, tactic

جملات نمونه

1. He is a great tactician, but an inadequate strategist.
[ترجمه ترگمان]او یک tactician بزرگ است، اما یک استراتژیست ناکافی است
[ترجمه گوگل]او تاکتیک بزرگی است، اما استراتژیست ناکافی است

2. He is an extremely astute political tactician.
[ترجمه ترگمان]او یک tactician سیاسی بسیار دقیق است
[ترجمه گوگل]او یک تاکتیک بسیار ضعیف سیاسی است

3. Even the simplest tactician knew that.
[ترجمه ترگمان]حتی ساده ترین tactician هم این را می دانست
[ترجمه گوگل]حتی ساده ترین تاکتیک این را می دانست

4. He is such a fine player and tactician.
[ترجمه ترگمان]او بازیکن fine و tactician است
[ترجمه گوگل]او چنین بازیکن خوب و تاکتیکی است

5. The investigation into his former tactician, Gary Jobson, was begun because Koch believed Jobson was publishing privileged information.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد tactician سابق او، گری Jobson، شروع شد، زیرا کوچ بر این باور بود که Jobson اطلاعات ممتازی را منتشر می کند
[ترجمه گوگل]تحقیق به معلم سابق او، گری یوفسون، آغاز شد، زیرا کوه معتقد بود جووفس در حال انتشار اطلاعات ممتاز است

6. He was also a masterful legislative tactician.
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک tactician legislative بود
[ترجمه گوگل]او همچنین یک تاکتیکی استادانه قانونی بود

7. Gould, always a nimble tactician, has also moved leftwards in the course of his campaign.
[ترجمه ترگمان]خانم گولد که همیشه متخصص tactician بود در دوره اردو کشی leftwards حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]گولد، همیشه یک تاکتیک جنجالی است، در جریان مبارزاتش نیز به سمت چپ حرکت کرده است

8. Steel himself was a noted tactician, more concerned with manoeuvre than with policy-making, a style appropriate for the parliamentary situation.
[ترجمه ترگمان]خود فولاد یکی از tactician برجسته بود که بیشتر نسبت به مانور دادن نگران بود تا سیاست گذاری، یک سبک مناسب برای وضعیت پارلمانی
[ترجمه گوگل]فولاد خود یک تاکتیک برجسته بود، بیشتر در مورد مانور نسبت به سیاست گذاری، سبک مناسب برای وضعیت پارلمان

9. Fox remains the best tactician in the game here.
[ترجمه ترگمان]فاکس بهترین tactician در این بازی است
[ترجمه گوگل]فاکس بهترین بازیگر زن در این بازی است

10. The skillful tactician may be likened to the shuai - jan.
[ترجمه ترگمان]شیوه tactician ماهر را می توان به the - ژانویه تشبیه کرد
[ترجمه گوگل]تاکتیک ماهر ممکن است به شویایان نزدیک شود

11. However the bald-headed tactician has stated that he has received no approach from West London.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مربی tactician سر طاس اعلام کرده است که هیچ روش از سوی غرب لندن دریافت نکرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، تاکتیک طاووس سرانجام اعلام کرده است که هیچ موضعی از غرب لندن دریافت نکرده است

12. When Juve pick their next tactician, we will all have a clearer idea of the situation.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Juve tactician بعدی خود را انتخاب می کنند، همه ما یک ایده روشن تر از این وضعیت خواهیم داشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که یووه تاکتیک بعدی خود را انتخاب می کند، همه ما یک ایده واضحتری از وضعیت داریم

13. However, the Setubal-born tactician will not wait any longer so Moratti cannot afford to waste any time.
[ترجمه ترگمان]با این حال، tactician born متولد نشده دیگر صبر نخواهد کرد تا Moratti نتواند هر زمان را هدر دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، تاکتیک متولد شده ستوبال دیگر صبر نخواهد کرد، موراتی نمی تواند هزینه هر زمان را تلف کند

14. Late last week, Team New Zealand dumped its tactician Hamish Pepper and hired a Frenchman.
[ترجمه ترگمان]در اواخر هفته گذشته، تیم نیوزلند tactician Pepper را رها کرد و یک فرانسوی را استخدام کرد
[ترجمه گوگل]هفته گذشته، تیم نیوزیلند تاکسی Hamish Pepper خود را رها کرد و فرانسوی را استخدام کرد

15. Master Tactician ( Survival ): Chance to proc increased to 10 %, up from 6 %.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان tactician (بقا): شانس به تعویق اندازی به ۱۰ % افزایش یافت و از ۶ % افزایش یافت
[ترجمه گوگل]مدافع استثنایی (بقا) احتمال افزایش درصد به 10٪، از 6٪ افزایش یافته است

پیشنهاد کاربران

تاکتیک دان

tactician ( علوم نظامی )
واژه مصوب: راهکنش شناس
تعریف: فردی که متخصص جابه جایی نیروها و بهکارگیری آنها در میدان نبرد است


کلمات دیگر: