کلمه جو
صفحه اصلی

tactile


معنی : لامسهای، لمس کردنی، وابسته بحس بساوایی
معانی دیگر : بساوشی، لمسی، پرماسی، قابل لمس، پرماس پذیر، پرماسشی، بساوش پذیر، سوهشی

انگلیسی به فارسی

لمس کردنی، وابسته بحس بساوایی، لامسه ای


لمسی، لمس کردنی، لامسهای، وابسته بحس بساوایی


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the sense of touch; tangible, capable of being perceived by touch
tactile means relating to the sense of touch; a formal word.

صفت ( adjective )
مشتقات: tactility (n.)
(1) تعریف: of, having, or pertaining to the sense of touch.

- Roughness and smoothness are tactile sensations.
[ترجمه نسترن] زبری و نرمی احساسات لمسی هستند
[ترجمه ترگمان] نرمی و نرمی احساسات لمسی هستند
[ترجمه گوگل] ناراحتی و صاف بودن احساسات لمسی است

(2) تعریف: capable of being perceived through touch; tangible.
مشابه: tangible

مترادف و متضاد

لامسه ای (صفت)
sensible, tactile, tactual

لمس کردنی (صفت)
tangible, tactile

وابسته به حس بساوایی (صفت)
tactile

touchable


Synonyms: material, palpable, physical, solid, tactual, tangible


جملات نمونه

1. tactile oragans
اندام های بساوشی (پرماسی)

2. tactile sensibility
سوهشمندی پرماسی،حساسیت لامسه ای

3. The children are very tactile with warm, loving natures.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از طبایع گرم و دوست داشتنی برخوردارند
[ترجمه گوگل]بچه ها با طبیعت گرم و دوست داشتنی بسیار راحت هستند

4. An instrument used to measure tactile sensitivity.
[ترجمه ترگمان]ابزاری که برای اندازه گیری حساسیت لمسی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]ابزار مورد استفاده برای اندازه گیری حساسیت لمسی

5. Tweed is timeless, tactile and tough.
[ترجمه ترگمان]Tweed، ملموس، ملموس و محکم است
[ترجمه گوگل]Tweed بی نظیر، لمسی و سخت است

6. Her paintings have a very tactile quality.
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او کیفیت ملموسی دارند
[ترجمه گوگل]نقاشی های او کیفیت بسیار لمسی دارند

7. Combining his interest in bird-watching with his tactile skills, Fetchero started carving bird models in 197
[ترجمه ترگمان]با ترکیب علاقه خود به پرنده - با مهارت های ملموس او، Fetchero شروع به حکاکی مدل های پرنده در ۱۹۷ سال کرد
[ترجمه گوگل]با توجه به علاقه خود به تماشای پرنده با مهارت های لمسی خود، Fetchero مدل های پرنده ای را در سال 197 آغاز کرد

8. Full use needs to be made of tactile and sensory experiences.
[ترجمه ترگمان]مصرف کامل باید از تجربیات حسی و حسی ساخته شود
[ترجمه گوگل]استفاده کامل از تجارب لمسی و حسی باید انجام شود

9. It includes experimental systems that provide tactile feedback from a monitor image.
[ترجمه ترگمان]این سیستم شامل سیستم های آزمایشی است که بازخورد لمسی را از یک تصویر ناظر تامین می کنند
[ترجمه گوگل]این شامل سیستم های تجربی است که بازخورد لمسی را از یک تصویر مانیتور ارائه می دهند

10. To give the learner visual, tactile and aural stimuli, which increase the learning experience.
[ترجمه ترگمان]برای دادن به محرک های تصویری، لمسی و aural یاد گیرنده، که تجربه یادگیری را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]برای دادن یادگیرنده محرک های بصری، لمسی و سوزنی، که تجربه یادگیری را افزایش می دهد

11. A 102 key tactile keyboard has keys that give out an audible click when depressed.
[ترجمه ترگمان]یک صفحه کلید قابل لمس از ۱۰۲ کلید دارای کلید است که هنگام افسردگی صدای قابل شنیدن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]102 صفحه کلید لمسی کلید دارای کلید هایی است که هنگامی که افسرده می شوند، یک کلیک قابل شنیدن را می دهند

12. Willingness to try new tactile stimulation strategies does sometimes turn up in unusual places, however.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تلاش برای امتحان استراتژی های تحریک لمسی جدید گاهی اوقات در مکان های غیر معمول انجام می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، تمایل به انجام استراتژی های جدید تحریک لمسی جدید، گاهی اوقات در مکان های غیر معمول ظاهر می شود

13. My comment that I enjoy the tactile sensation of playing with the dough met with a supercilious, adult-type snicker.
[ترجمه ترگمان]نظر من مبنی بر اینکه من از حس لامسه برخوردار شده با خمیر لذت می برم، با یک پوزخند زنان بالغ و گستاخ مواجه شده ام
[ترجمه گوگل]نظر من که از احساس حس لامسه ای با خمیر بازی لذت می برم با یک لقمه ای شبیه به نوع بالغ انجام می شود

14. The tactile sensitivity of forearm to summate the length of plexiglass rectangles was tested.
[ترجمه ترگمان]حساسیت محسوس ساعد به summate، طول of rectangles را مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه گوگل]حساسیت لمسی ساعد به منظور جمع کردن طول مستطیل های پلکسی گلاس مورد آزمایش قرار گرفت

tactile oragans

اندام‌های بساوشی (پرماسی)


پیشنهاد کاربران

لمسی

لامسه
Connected with the sense of touch
These tactile learning technics aren't possible
. on online teaching apps


کلمات دیگر: