کلمه جو
صفحه اصلی

a bolt from the blue


لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح، 1- آذرخش، برق از آسمان 2- رویداد ناگهانی (و معمولا ناخوشایند)، چیز برق آسا

انگلیسی به انگلیسی

• unexpected and shocking surprise or event (e.g.: "she had been working in the company for twenty years, so when she quit it must have felt like a bolt from the blue")

جملات نمونه

1. The news of his death was a bolt from the blue.
[ترجمه فرزانه قربانی] خبر مرگ او خیلی ناگهانی بود.
[ترجمه ترگمان]خبر مرگش یک گلوله از طرف آبی بود
[ترجمه گوگل]خبر مرگ او یک پیچ از آبی بود

2. Was this money a bolt from the blue or did you know you were going to get it?
[ترجمه ترگمان]ایا این پول یک گلوله از طرف آبی بود یا میدونستی که می خواهی آن را بدست بیاوری؟
[ترجمه گوگل]آیا این پول یک پیچ از آبی بود یا آیا می دانستید که قصد دارید آن را دریافت کنید؟

3. Her dismissal came as a bolt from the blue.
[ترجمه ترگمان]اخراج شدنش به عنوان یه گلوله از سمت آبی اومد
[ترجمه گوگل]اخراج او به عنوان یک پیچ از آبی آمده است

4. The news of his marriage was a bolt from the blue.
[ترجمه ترگمان]خبر ازدواج او یک گلوله آبی بود
[ترجمه گوگل]خبر از ازدواج او یک پیچ از آبی بود

5. His sudden death came as a bolt from the blue.
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی او به عنوان یک گلوله از سمت آبی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی او به عنوان یک پیچ از آبی به وجود آمد

6. The Mishcon job came like a bolt from the blue.
[ترجمه ترگمان]شغل Mishcon مثل یک گلوله از سمت آبی به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]کار Mishcon مانند یک پیچ از آبی آمد

7. Inspiration hit me like a bolt from the blue on the way home.
[ترجمه ترگمان]مثل یک گلوله از آبی که در راه خانه است به من الهام شد
[ترجمه گوگل]الهام به من مانند یک پیچ از آبی در راه خانه من

8. Even so, dismissal should never come as a bolt from the blue, however exalted your place in the corporate hierarchy.
[ترجمه لیلا شریف نیا] اگرچه اخراج هرگز نباید ننگ به حساب بیایدبه هر حال جایگاهتات را در سلسله مراتب سازمانی ارتقا داده😞
[ترجمه ترگمان]با این وجود، اخراج هرگز نباید به عنوان یک گلوله از آسمان آبی بیرون بیاید، اما به هر حال جایگاه شما در سلسله مراتب مهم است
[ترجمه گوگل]با این حال، اخراج هرگز نباید به عنوان پیچ و تاب از آبی، با این حال موقعیت خود را در سلسله مراتب شرکت های بزرگ

9. This invention will be a bolt from the blue all over the world.
[ترجمه ترگمان]این اختراع از همه جای دنیا کنده خواهد شد
[ترجمه گوگل]این اختراع، یک پیچ از آبی در سراسر جهان خواهد بود

10. Like a bolt from the blue - like, paste bar was sealed.
[ترجمه ترگمان]مثل یک گلوله از جنس آبی - مثل، بار چسب مهر و موم شده بود
[ترجمه گوگل]مانند یک پیچ از آبی مانند، نوار کش بود مهر و موم شده است

11. It is a bolt from the blue to me.
[ترجمه ترگمان]این یک گلوله از طرف من است
[ترجمه گوگل]این یک پیچ از آبی به من است

12. His death at the age of 28 was a bolt from the blue.
[ترجمه ترگمان]مرگش در سن ۲۸ یک گلوله از آبی بود
[ترجمه گوگل]مرگ او در سن 28 سالگی یک پیچ از آبی بود

13. The news came a bolt from the blue.
[ترجمه ترگمان]این خبر از طرف آبی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]این خبر از آبی رنگ برداشته شد

14. The sending - off was not a bolt from the blue, it was part of a pattern.
[ترجمه ترگمان]فرستادن آن ها یک گلوله از طرف آبی نبود، قسمتی از یک الگو بود
[ترجمه گوگل]فرستادن یک پیچ از آبی نبود، بلکه بخشی از الگوی بود

پیشنهاد کاربران

عجل معلق


کلمات دیگر: