کلمه جو
صفحه اصلی

yank


معنی : امریکایی، تشنج، ضربهناگهانی و شدید، تکان شدید و سخت، سرباز شمالی امریکا، زود کشیدن، تکان تند دادن
معانی دیگر : (عامیانه)، ناگهان کشیدن، وازدن، لاندن، کندیدن، رجوع شود به: yankee، yankee ضربه ناگهانی و شدید

انگلیسی به فارسی

( yankee ) ضربه ناگهانی و شدید، تکان شدیدوسخت، تشنج،زودکشیدن، تکان تنددادن، آمریکایی


یانک، تکان شدید و سخت، امریکایی، ضربهناگهانی و شدید، تشنج، زود کشیدن، تکان تند دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a Yankee.

• american; native of a northern state of the u.s.a.; federal soldier in the american civil war
strong tug, drawing towards
pull with a sudden jerking motion; wrench; pull out; uproot
a yank is the same as a yankee; used showing disapproval.
if you yank something somewhere, you pull it there suddenly with a lot of force; an informal use.

مترادف و متضاد

امریکایی (اسم)
yank

تشنج (اسم)
fit, tension, convulsion, hysteria, paroxysm, spasm, tenseness, tensity, tetanus, yank

ضربه ناگهانی و شدید (اسم)
whip, yank

تکان شدید و سخت (اسم)
jerk, yank

سرباز شمالی امریکا (اسم)
yankee, yank

زود کشیدن (فعل)
jerk, yank

تکان تند دادن (فعل)
jerk, yank

pull hard and fast


Synonyms: draw, evulse, extract, hitch, jerk, lug, snap, snatch, tear, tug, twitch, vellicate, wrench


Antonyms: push


جملات نمونه

1. She gave the rope a yank.
[ترجمه ترگمان]او طناب را کشید
[ترجمه گوگل]او یک طناب را به طناب آورد

2. He gave the rope a yank .
[ترجمه ترگمان]او طناب را کشید
[ترجمه گوگل]او یک طناب را به دست آورد

3. Grabbing his ponytail, Shirley gave it a yank.
[ترجمه ترگمان]شرلی موی دم اسبی او را گرفت و تکان داد
[ترجمه گوگل]شیرلی به او زنگ زدن دست کشید

4. Give the door a yank and it should open.
[ترجمه ترگمان]در را باز کن و آن را باز کن
[ترجمه گوگل]درب را روی یان بگذارید و باید باز شود

5. What does a Yank know about the lower classes and peasants?
[ترجمه ترگمان]a درباره طبقات پایین و دهقانان چه می دانند؟
[ترجمه گوگل]یانک در مورد طبقات پایین و دهقانان چه می داند؟

6. And again the Brit blew away the Yank.
[ترجمه ترگمان]و دوباره انگلیسی دست و پا را فوت کرد
[ترجمه گوگل]و دوباره بریت یانک را از بین برد

7. Yank on one filament in the web, and the other filaments had to move, too.
[ترجمه ترگمان]Yank روی یک رشته در وب، و رشته های دیگر نیز باید حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]Yank در یک رشته در وب، و دیگر رشته ها مجبور به حرکت می کند، بیش از حد

8. She's got that unappetizing little Yank in tow, and she's feeding him the Authorized Version.
[ترجمه ترگمان]او این غذا را به سرعت به دنبال دارد و او نسخه مجاز را به او می دهد
[ترجمه گوگل]او کمی ناخوشایند بود و در حال چرخش است و او مجوز نسخه را به او می دهد

9. Yank Shing's buffet is remarkable for the quality of the food.
[ترجمه ترگمان]بوفه Yank برای کیفیت غذا قابل توجه است
[ترجمه گوگل]بوفه Yank Shing برای کیفیت غذا قابل توجه است

10. A sudden abrupt motion, such as a yank or twist.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت ناگهانی، مثل یک تکان یا پیچ
[ترجمه گوگل]یک حرکت ناگهانی ناگهانی، مانند یک پیچ یا پیچ و تاب

11. He can yank on the rope as a signal.
[ترجمه ترگمان] اون می تونه طناب رو به عنوان علامت حرکت بده
[ترجمه گوگل]او می تواند بر روی طناب به عنوان یک سیگنال بچرخد

12. Don't yank at the rope. Children, it might break.
[ترجمه ترگمان]طناب را تکان نده بچه ها، ممکنه به هم بخوره
[ترجمه گوگل]در طناب نباشید کودکان ممکن است شکست بخورند

13. Which motivates me to yank my hand back.
[ترجمه ترگمان]و به من انگیزه داد که دستم رو پس بزنم
[ترجمه گوگل]من انگیزه می گیرم که دستم رو بگیرم

14. They used a giant armlike device to yank the Hubble out of its orbit and place it in the Atlantis' cargo bay.
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک دستگاه armlike غول پیکر برای بیرون کردن هابل از مدار خود استفاده کردند و آن را در دهانه محموله آتلانتیس قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها از یک دستگاه برافروخته غول پیکر استفاده می کردند تا از حباب خود از هابل خارج شوند و آن را در خلیج باربری آتلانتیس قرار دهند

پیشنهاد کاربران

Yank = Yankee = آمریکایی
معنی دوم yank میشه وحشیانه کشیدن چیزی به یکطرف
To pull violently
با yuck اشتباه نشه اون میشه اخ یا اوق

To pull with a jerk
با یه حرکت تند و تیز و سریع و شدید
با یه تکان ناگهانی
کشیدن


Yank something out
با یه حرکت شدید به طرف ( بیرون از جایی ) کشیدن


کلمات دیگر: