کلمه جو
صفحه اصلی

waggle


معنی : حرکت کردن، جنباندن، پیچاندن
معانی دیگر : تکان خوردن (به ویژه تکان های تند و کوچک)، لول خوردن، جم خوردن، لوشیدن، مثل قرقره پیچاندن

انگلیسی به فارسی

حرکت کردن، (مثل قرقره) پیچاندن، جنباندن


واگن، حرکت کردن، پیچاندن، جنباندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: waggles, waggling, waggled
• : تعریف: to sway, shake, or move unsteadily from side to side; wobble.

- The poor man's head waggled due to his illness, and he could not control the shaking.
[ترجمه ترگمان] سر مرد بیچاره به خاطر بیماری خود waggled شده بود و نمی توانست لرزش را مهار کند
[ترجمه گوگل] به دلیل بیماری او، مرد فقیر به علت بیماری خود دچار اختلال شد و نمی توانست لرزش را کنترل کند
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to wag, esp. with jerking motions.
اسم ( noun )
مشتقات: wagglingly (adj.), waggly (adj.)
• : تعریف: a waggling movement, or the act of waggling.

• wag, side to side movement (of the tail); swinging, shake; sway
wag, move from side to side (of the tail); swing, shake; sway
if you waggle something or if it waggles, it moves up and down or from side to side with short, quick movements.

مترادف و متضاد

حرکت کردن (فعل)
behave, move, proceed, ambulate, whirl, waggle, depart

جنباندن (فعل)
shake, waggle, bestir, rock, wag, wigwag

پیچاندن (فعل)
intricate, wind, turn, waggle, wrest, flex, contort, bolt, screw, twist, distort, twitch, wring, tweak, wimble

shake


Synonyms: bobble, flourish, flutter, jerk, jiggle, joggle, quiver, twitch, wag, wave, wiggle


جملات نمونه

1. One of his party tricks is to waggle his ears.
[ترجمه ترگمان]یکی از کلک های his اینه که گوشش رو تیز کنه
[ترجمه گوگل]یکی از ترفندهای حزب او این است که گوش او را بچرخاند

2. Can you waggle your ears?
[ترجمه ترگمان]میتونی گوش های تو رو تکون بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید گوش خود را بچرخانید؟

3. Waggle the joystick like mad to move the bird upwards, get off and work your way up to the ghost.
[ترجمه ترگمان]joystick را مثل دیوانه ها به سمت بالا هدایت می کند تا پرنده را به طرف بالا حرکت دهد، بلند شود و به طرف روح برود
[ترجمه گوگل]جی سیتی را مانند انگشتان خود بچرخانید تا پرنده را به سمت بالا حرکت دهید، بیرون بروید و راه خود را به روح برسانید

4. I've always wanted to be able to waggle my ears.
[ترجمه ترگمان]همیشه دلم می خواست که بتوانم گوش هایم را تیز کنم
[ترجمه گوگل]من همیشه می خواستم که بتوانم گوش هایم را بچرخانم

5. She can waggle her ears.
[ترجمه ترگمان]او می تواند گوش هایش را تیز کند
[ترجمه گوگل]او می تواند گوشش را بچرخاند

6. Furthermore, the intensity of the waggle indicates how far along that line the food will be found.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، شدت the نشان می دهد که چقدر در امتداد آن خط سیر یافت می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، شدت تکه تکه شدن نشان می دهد که چقدر در این خط غذای یافت می شود

7. The "waggle dance" of honeybees is one of nature's great wonders: a sophisticated communication system that conveys distances and directions from the hive to sources of nectar.
[ترجمه ترگمان]\"رقص waggle\" زنبوره ای عسل یکی از شگفتی های بزرگ طبیعت است: یک سیستم ارتباطی پیچیده که فواصل و جهاتی را از کندو به منابع شهد منتقل می کند
[ترجمه گوگل]رقص 'waggle' زنبور عسل یکی از شگفتی های بزرگ طبیعت است که یک سیستم ارتباطی پیشرفته است که فاصله ها و جهت ها را از کندو به منابع شهد تبدیل می کند

8. He has gone wiggle - waggle and cannot be persuaded to categorical.
[ترجمه ترگمان]او به حرکت خود ادامه می دهد و نمی تواند به صراحت متقاعد شود
[ترجمه گوگل]او رفته رفته - waggle و نمی توان متقاعد به نوعی

9. He loves pencils when you waggle them or not.
[ترجمه ترگمان]اون مداد رو دوست داره وقتی که باهاشون بازی می کنی یا نه
[ترجمه گوگل]او عاشق مداد است وقتی که آنها را میپوشید یا نه

10. Dr. Dornhaus concluded that the value of the waggle dance depended on the environment.
[ترجمه ترگمان]دکتر Dornhaus به این نتیجه رسید که ارزش رقص waggle وابسته به محیط زیست است
[ترجمه گوگل]دکتر Dornhaus نتیجه گیری کرد که ارزش رقص waggle به محیط بستگی دارد

11. His bottom waggle in a funny way when he walk.
[ترجمه ترگمان]وقتی راه می رفت، کف دستش با یک روش خنده دار بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او در حالی که پیاده روی می کند، پایین می آید

12. When they open their front door, waggle a bunch of happy golden sunflowers around it; there is no other flower so guaranteed to spark a smile.
[ترجمه ترگمان]وقتی در جلو را باز می کنند، رویش یک مشت گل آفتابگردان از گل های طلایی را دور آن جمع می کند؛ هیچ گل دیگری چنین تضمینی وجود ندارد که لبخند بزند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها درب ورودی خود را باز می کنند، یک دسته از گل آفتابگردان طلایی را در اطراف آن بچسبانید؛ هیچ گل دیگری وجود ندارد که بتواند لبخند را جرقه بزند

13. That supported the conclusion that the waggle dance was an illustration of altruism in the insect world.
[ترجمه ترگمان]این موضوع از این نتیجه حمایت کرد که رقص waggle یک نمونه از نوع دوستی در دنیای حشرات بود
[ترجمه گوگل]این نتیجه گیری را تأیید کرد که رقص تاج و تخت، تصویری از الترویسم در جهان حشرات بود

14. The waggle dancers depend upon a vertical dancing platform for direction and orientation, but Dr. Dornhaus flipped some beehives on their sides at her study site among agricultural fields in Germany.
[ترجمه ترگمان]رقصنده های جاز به یک سکوی رقص عمودی برای جهت گیری و جهت گیری وابسته هستند، اما دکتر Dornhaus some از their را در محل مطالعه خود در میان مزارع کشاورزی آلمان پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]رقصنده های waggle بستگی به یک پلت فرم عمودی رقص برای جهت و جهت گیری، اما دکتر Dornhaus برخی از زنبورها در طرف مطالعه خود را در زمینه مطالعه در میان زمینه های کشاورزی در آلمان flipped


کلمات دیگر: