1. his tactful skill in negotiations
مهارت مدبرانه ی او در انجام مذاکرات
2. I made a tactful retreat before they started arguing.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که شروع به جر و بحث کنن من یه گشتی درست کردم
[ترجمه گوگل]من قبل از شروع بحث، من عقب نشینی کردم
3. It might be more tactful if you didn't come to the wedding.
[ترجمه سارا] خیلی مدبرانه تر است که اگر به عروسی نیایید
[ترجمه آنیتا] مودبانه ترش اینه که نیای عروسی.
[ترجمه ترگمان]شاید بهتر باشه که تو به عروسی نیای
[ترجمه گوگل]اگر به عروسی نرسیده اید، ممکن است خیلی زحمت کشید
4. That wasn't a very tactful thing to say!
[ترجمه آنیتا] حرف مودبانه ای نزدی.
[ترجمه ترگمان]این کار مناسبی برای گفتن نبود!
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست که خیلی باطل باشد
5. He had been extremely tactful in dealing with the financial question.
[ترجمه آنیتا] او در مواجهه با مسائل اقتصادی، خیلی مدبرانه رفتار میکنه.
[ترجمه ترگمان]او در برخورد با مساله مالی بسیار مودب بود
[ترجمه گوگل]او در پرداختن به مسائل مالی بسیار با اهمیت بوده است
6. Mentioning his baldness wasn't very tactful.
[ترجمه آنیتا] اشاره کردن به این که اون کچله، مودبانه نبود.
[ترجمه ترگمان]اما طاسی سرش چندان ماهر نبود
[ترجمه گوگل]ذکر کردن طاسی او بسیار ضعیف بود
7. It needs tactful management to persuade the board into accepting the plan.
[ترجمه ترگمان]برای متقاعد کردن هییت مدیره در پذیرش این برنامه نیاز به مدیریت محتاطانه دارد
[ترجمه گوگل]برای مداخله هیئت مدیره در پذیرش این طرح، مدیریت نیاز به مدیریت دارد
8. Remember to be tactful when expressing a personal judgement.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید زمانی که قضاوت شخصی خود را بیان می کنید، مبادی آداب باشید
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که هنگام ابراز یک قضاوت شخصی، بسیار متداول هستید
9. I tried to be tactful, but he seemed to be mortally offended.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم محتاط باشم، اما به نظر می رسید که او به شدت آزرده خاطر شده است
[ترجمه گوگل]من سعی کردم تاکتیکی بشم، ولی به نظر می رسید فتاح شد
10. She gets them to accept these changes by tactful management.
[ترجمه ترگمان]او به آن ها اجازه می دهد تا این تغییرات را با مدیریت tactful قبول کنند
[ترجمه گوگل]او می تواند آنها را به پذیرفتن این تغییرات با مدیریت تاکتیکی
11. There was no tactful way of phrasing what he wanted to say.
[ترجمه ترگمان]هیچ راهی برای آن نبود که آنچه را می خواست بگوید به زبان آورد
[ترجمه گوگل]هیچ راهی برای بیان آنچه او می خواست بگوید وجود ندارد
12. Penelope became the aggressor, tactful, knowledgeable, sure as the lover.
[ترجمه ترگمان]پنه لوپه به طرف متجاوز، مو دب، دانا و مطمئن به عنوان عاشق تبدیل شد
[ترجمه گوگل]پنه لوپه به عنوان متجاوز، متکبر، آگاه و متقاعد شد
13. A more tactful idea would be a new Body Shop perfume.
[ترجمه ترگمان]یک ایده محتاطانه تر یک عطر فروشی جدید است
[ترجمه گوگل]یک ایده تکراری تر، یک عطر Body Shop جدید خواهد بود
14. He was carefully tactful about his appearance in the ship's operational areas.
[ترجمه ترگمان]او به دقت در مورد ظاهر خود در مناطق عملیاتی کشتی با احتیاط عمل می کرد
[ترجمه گوگل]او با دقت در مورد ظاهر خود در زمینه های عملیات کشتی دقت کرد