کلمه جو
صفحه اصلی

tactful


معنی : با نزاکت، مبادی اداب، موقع شناس، دنیا دار
معانی دیگر : کیاستمندانه، فراست آمیز، مدبرانه، مردم دارانه، کاردان، با تدبیر، با فراست، با کیاست

انگلیسی به فارسی

تاکتیکی، با نزاکت، موقع شناس، مبادی اداب، دنیا دار


مبادی اداب، بانزاکت، موقع شناس، دنیا دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: tactfully (adv.), tactfulness (n.)
• : تعریف: having or displaying tact.
مترادف: diplomatic, discreet, gracious
متضاد: blunt, indelicate, tactless, untactful
مشابه: adroit, circumspect, courteous, delicate, judicious, polite, politic, prudent

• possessing tact, exhibiting tact, showing skill in dealing with people
if you are tactful, you are careful not to upset or offend people.

مترادف و متضاد

با نزاکت (صفت)
polite, tactful

مبادی اداب (صفت)
polite, tactful

موقع شناس (صفت)
tactful

دنیا دار (صفت)
tactful, worldly-minded

thoughtful, careful


Synonyms: adroit, aware, cautious, civil, considerate, courteous, deft, delicate, diplomatic, discreet, gentle, judicious, observant, perceptive, poised, polished, polite, politic, prudent, sensitive, skilled, skillful, suave, subtle, sympathetic, tactical, understanding, urbane, wise


Antonyms: careless, indiscreet, tactless, unthoughtful


جملات نمونه

1. his tactful skill in negotiations
مهارت مدبرانه ی او در انجام مذاکرات

2. I made a tactful retreat before they started arguing.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که شروع به جر و بحث کنن من یه گشتی درست کردم
[ترجمه گوگل]من قبل از شروع بحث، من عقب نشینی کردم

3. It might be more tactful if you didn't come to the wedding.
[ترجمه سارا] خیلی مدبرانه تر است که اگر به عروسی نیایید
[ترجمه آنیتا] مودبانه ترش اینه که نیای عروسی.
[ترجمه ترگمان]شاید بهتر باشه که تو به عروسی نیای
[ترجمه گوگل]اگر به عروسی نرسیده اید، ممکن است خیلی زحمت کشید

4. That wasn't a very tactful thing to say!
[ترجمه آنیتا] حرف مودبانه ای نزدی.
[ترجمه ترگمان]این کار مناسبی برای گفتن نبود!
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست که خیلی باطل باشد

5. He had been extremely tactful in dealing with the financial question.
[ترجمه آنیتا] او در مواجهه با مسائل اقتصادی، خیلی مدبرانه رفتار میکنه.
[ترجمه ترگمان]او در برخورد با مساله مالی بسیار مودب بود
[ترجمه گوگل]او در پرداختن به مسائل مالی بسیار با اهمیت بوده است

6. Mentioning his baldness wasn't very tactful.
[ترجمه آنیتا] اشاره کردن به این که اون کچله، مودبانه نبود.
[ترجمه ترگمان]اما طاسی سرش چندان ماهر نبود
[ترجمه گوگل]ذکر کردن طاسی او بسیار ضعیف بود

7. It needs tactful management to persuade the board into accepting the plan.
[ترجمه ترگمان]برای متقاعد کردن هییت مدیره در پذیرش این برنامه نیاز به مدیریت محتاطانه دارد
[ترجمه گوگل]برای مداخله هیئت مدیره در پذیرش این طرح، مدیریت نیاز به مدیریت دارد

8. Remember to be tactful when expressing a personal judgement.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید زمانی که قضاوت شخصی خود را بیان می کنید، مبادی آداب باشید
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که هنگام ابراز یک قضاوت شخصی، بسیار متداول هستید

9. I tried to be tactful, but he seemed to be mortally offended.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم محتاط باشم، اما به نظر می رسید که او به شدت آزرده خاطر شده است
[ترجمه گوگل]من سعی کردم تاکتیکی بشم، ولی به نظر می رسید فتاح شد

10. She gets them to accept these changes by tactful management.
[ترجمه ترگمان]او به آن ها اجازه می دهد تا این تغییرات را با مدیریت tactful قبول کنند
[ترجمه گوگل]او می تواند آنها را به پذیرفتن این تغییرات با مدیریت تاکتیکی

11. There was no tactful way of phrasing what he wanted to say.
[ترجمه ترگمان]هیچ راهی برای آن نبود که آنچه را می خواست بگوید به زبان آورد
[ترجمه گوگل]هیچ راهی برای بیان آنچه او می خواست بگوید وجود ندارد

12. Penelope became the aggressor, tactful, knowledgeable, sure as the lover.
[ترجمه ترگمان]پنه لوپه به طرف متجاوز، مو دب، دانا و مطمئن به عنوان عاشق تبدیل شد
[ترجمه گوگل]پنه لوپه به عنوان متجاوز، متکبر، آگاه و متقاعد شد

13. A more tactful idea would be a new Body Shop perfume.
[ترجمه ترگمان]یک ایده محتاطانه تر یک عطر فروشی جدید است
[ترجمه گوگل]یک ایده تکراری تر، یک عطر Body Shop جدید خواهد بود

14. He was carefully tactful about his appearance in the ship's operational areas.
[ترجمه ترگمان]او به دقت در مورد ظاهر خود در مناطق عملیاتی کشتی با احتیاط عمل می کرد
[ترجمه گوگل]او با دقت در مورد ظاهر خود در زمینه های عملیات کشتی دقت کرد

his tactful skill in negotiations

مهارت مدبرانه‌ی او در انجام مذاکرات


پیشنهاد کاربران

بانزاکت

ماهر

با تدبیر
مدبرانه


کلمات دیگر: