کلمه جو
صفحه اصلی

zealous


معنی : متعصب، غیور، مجاهد، خرافاتی، باغیرت
معانی دیگر : مشتاق، خواهان، علاقمند، فدایی، هواخواه

انگلیسی به فارسی

فدایی، مجاهد، غیور، باغیرت، هواخواه


مشتاق، متعصب، غیور، باغیرت، مجاهد، خرافاتی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: zealously (adv.), zealousness (n.)
• : تعریف: characterized by, showing, or filled with an intense enthusiasm, as toward a cause, purpose, or activity.
مترادف: eager, fervid, perfervid
متضاد: apathetic, indifferent, unenthusiastic
مشابه: ambitious, ardent, avid, earnest, enthusiastic, fanatic, fanatical, fervent, fierce, furious, gung-ho, impassioned, passionate, rabid, spirited, strenuous, vigorous

- The candidate's zealous supporters worked tirelessly throughout the campaign.
[ترجمه ترگمان] حامیان سرسخت این کاندیدا در سراسر مبارزه به طرزی خستگی ناپذیر کار می کردند
[ترجمه گوگل] حامیان مشتاق نامزدی در طول مبارزات خستگی ناپذیر کار می کرد
- The zealous missionaries were determined to convert the villagers.
[ترجمه ترگمان] مبلغان پرشور مصمم بودند که روستاییان را تبدیل کنند
[ترجمه گوگل] مبلغان مشتاق تصمیم گرفتند روستائیان را تبدیل کنند

• excited, passionate
a zealous person spends a lot of time or energy in supporting something, especially a political or religious ideal; a formal word.

مترادف و متضاد

متعصب (صفت)
furious, bigoted, fanatical, zealous, intolerant, rabid, dogmatic, hard-shell

غیور (صفت)
brave, bold, spunky, warm, zealous, jealous

مجاهد (صفت)
fighting, zealous, striving

خرافاتی (صفت)
fanatic, fanatical, zealous, superstitious

باغیرت (صفت)
zealous

enthusiastic


Synonyms: afire, antsy, ardent, avid, burning, coming on strong, dedicated, devoted, eager, earnest, fanatic, fanatical, fervent, fervid, fireball, fired, frenetic, gung-ho, hot, impassioned, itchy, keen, obsessed, passionate, possessed, pushy, rabid, ripe, self-starting, spirited, wild-eyed


Antonyms: apathetic, indifferent, lethargic, unenthusiastic


جملات نمونه

1. He is ticketed as a zealous reformer.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک اصلاح کننده غیور جریمه شده است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یکی از اصلاح طلبان رانده شده است

2. The shop assistant is very zealous.
[ترجمه ترگمان]دستیار فروشگاه خیلی متعصب است
[ترجمه گوگل]دستیار فروشگاه بسیار مشتاق است

3. She was most zealous in performing her duties.
[ترجمه ترگمان]او بیش از پیش به انجام وظایفش عمل می کرد
[ترجمه گوگل]او در انجام وظایفش بیشتر احمق بود

4. No one was more zealous than Neil in supporting the proposal.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس more از نیل در حمایت از این پیشنهاد نبود
[ترجمه گوگل]هیچکس بیشتر از نیل در حمایت از این پیشنهاد اشتیاق نداشت

5. He is a zealous supporter of our cause.
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان سرسخت نهضت ما است
[ترجمه گوگل]او یک پشتیبان مشتاق از علت ما است

6. She is a zealous supporter of our cause.
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان سرسخت نهضت ما است
[ترجمه گوگل]او یک پشتیبان مشتاق از علت ما است

7. She was a zealous worker for charitable bodies.
[ترجمه ترگمان]او برای موسسات خیریه کار می کرد
[ترجمه گوگل]او یک کارمند مقتول برای بدن های خیرخواه بود

8. As elsewhere, a too zealous objector is hoist by his own petard.
[ترجمه ترگمان]همچنانکه در جای دیگر، نیروی زیادی به فعالیت مشغول است، آن را با انفجار خودش بالا می برد
[ترجمه گوگل]همانطور که در جای دیگر، یک مخالف بیش از حد پرخاشگر توسط پرچم خود را افزایش می دهد

9. As he was zealous to accomplish his mission, SlideIl fumed and protested the delay.
[ترجمه ترگمان]در حالی که برای انجام ماموریت خود متعصب بود، با خشم و غضب اعتراض کرد و به تاخیر اعتراض کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که او برای انجام مأموریت خود مشتاق بود، SlideIl فوران کرد و تاخیر را اعتراض کرد

10. He was always zealous in good works, always regular at worship and a key member of the church.
[ترجمه ترگمان]او همیشه به کاره ای خوب می پرداخت، همیشه به طور مرتب در عبادت و یک عضو کلیدی کلیسا فعالیت می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه در کارهای خوب متواضع بود، همیشه در عبادت و یک عضو کلیدی کلیسا است

11. Only the most zealous supporters of Thatcherism were in favour of the tax.
[ترجمه ترگمان]تنها حامیان سرسخت of به نفع مالیات بودند
[ترجمه گوگل]تنها طرفداران ترسناک Thatcherism به نفع مالیات بودند

12. Now he was to be particularly zealous in the interests of the king.
[ترجمه ترگمان]اکنون می بایست به سود پادشاه سخت به هیجان آمده باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در خصوص منافع پادشاه بسیار پر ستاره بود

13. Absent, too, is the zealous activism of a huge freshman class that entered Washington two years ago brimming with enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]غایب، فعالیت پرشور یک کلاس تازه وارد است که دو سال پیش با شور و شوق وارد واشنگتن شد
[ترجمه گوگل]از این گذشته، فعالیت فعال و مشتاق یک کلاس بزرگ کلاس اولی است که دو سال پیش وارد واشنگتن شد و با شور و شوق فراوان بود

14. Everywhere you look, there are zealous keepers of the Olympic flame.
[ترجمه ترگمان]هر جا که نگاه می کنید، keepers پر حرارت شعله المپیک وجود دارد
[ترجمه گوگل]همه جا نگاه می کنید، نگهبانان پر حرارت شعله المپیک وجود دارند

15. The trees were dusty and muscular; zealous visions of their former selves.
[ترجمه ترگمان]درخت ها غبار گرفته و عضلانی بودند و visions از خود داشتند
[ترجمه گوگل]درختها گرد و غبار و عضلانی بودند؛ دیدگاه های پرشور از خود سابق خود

پیشنهاد کاربران

با غیرت - غیور

دو آتشه

مشتاق , پرشور [eager]

– be zealous in performing duties
– He is a zealous supporter of our cause
– She was most zealous in performing her duties

با غیرت
Be zealous ( with zeal, that is, stick to my Eid, do not allow someone to ask for your love ) I will not pass through your heart
But if you have an irrational bad temper, I will to break because I have overcome fear
شما با غیرت باشید ( با غیرت یعنی عید من را بچسبید به شخصی اجازه طلب کردن عشقتان را ندهید ) من از دل شما عبور نخواهم کرد
اما اگر بد خلقی بی منطقی داشته باشید خواهم شکست زیرا بر ترس غلبه دارم

They are not cowards
They are zealous and prejudiced
آنها ترسو نیستند
غیرتمند و تعصب دارند
در کل احترام قائل بودن و محترم شمردن اصل روابط انهاست

Zealous کسیه که Zeal را در وجودش داره

☑️ Zeal چیه ؟ ( زی یُِل ) [اسم هست]
a strong feeling of interest and enthusiasm that makes someone very eager or determined to do something
یعنی یک احساس قوی از علاقه که یک نفر را مشتاق و مصمم به انجام کاری میکنه

☑️ Zealous چی میشه ؟ [صفت هست]
🔴having or showing a lot of energy
🔴involving a lot of effort
🔴 Use the adjective zealous as a way to describe eagerness or enthusiastic activity. If you are too zealous in your efforts to decorate the house with Christmas lights, you might cause a power outage for the whole neighborhood

به فارسی :
مشتاق، علاقمند، پرشور و علاقه، پیگر و سیریش یک چیز ( به شدت روانی یک چیز ) ، یا همون غیور ( کسیکه روی یک چیز یا کس غیرت و علاقه ی خیلی زیاد داره )

مترادف هاش میتونن اینا باشن :
Eager
Enthusiastic
Super Interested/Excited/Attracted
Passionate
Obsessed
Energetic of

مثال ها برای Zealous :
◀️She was one of the president's most zealous [=ardent] supporters
◀️ The detective was zealous in her pursuit of the kidnappers
◀️ Zealous Fans

مثال ها برای Zeal :
◀️She attacked her homework with renewed zeal [=enthusiasm] after getting her first A
◀️ The camp counselors enforced regulations with excessive zeal. [=enforced regulations too strictly]
◀️ a politician known for his zeal [=passion] for reform
◀️ religious/entrepreneurial zeal

◀️ She zealously pursued the kidnappers

کلمات هم خانواده اش :
Zealously : قید
Zeal : اسم ( غ. ق. ش )
Zealousness : اسم ( غ. ق. ش )
Zealous : صفت


کلمات دیگر: