کلمه جو
صفحه اصلی

formulation


معنی : فرمول سازی، فرمول بندی، قاعده سازی، دستور سازی، تبدیل به قاعده رمزی
معانی دیگر : قاعده سازی، دستور سازی، تبدیل به قاعده رمزی

انگلیسی به فارسی

(نقشه) تنظیم، تدوین، پی‌ریزی، طرح ریزی، صورت‌بندی


دستور ساخت، دستور عمل، فرمول


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the process or result of clear, methodical development or articulation.

- The formulation of an acceptable policy on immigration could take years.
[ترجمه ترگمان] تدوین یک سیاست قابل قبول برای مهاجرت می تواند سال ها طول بکشد
[ترجمه گوگل] فرمول یک سیاست قابل قبول در مورد مهاجرت می تواند سالها طول بکشد

• devising, planning; act of expressing by means of a formula

دیکشنری تخصصی

[شیمی] فرمولبندی
[سینما] صورت بندی
[نساجی] فرمولاسیون - دستور تهیه - نسخه
[ریاضیات] فرمول، صورت بندی، فرموله کردن، فرمول بندی
[پلیمر] فرمولبندی
[آمار] فرمول بندی
[آب و خاک] تدوین، فرموله کردن

مترادف و متضاد

فرمول سازی (اسم)
formularization, formulation, formulization

فرمول بندی (اسم)
formulation, formulization

قاعده سازی (اسم)
formulation

دستور سازی (اسم)
formulation

تبدیل به قاعده رمزی (اسم)
formulation

جملات نمونه

1. There have been problems with the formulation of the vaccine.
[ترجمه ترگمان]مشکلاتی در تدوین این واکسن وجود داشته است
[ترجمه گوگل]با تشکیل واکسن مشکلاتی وجود دارد

2. This is a far weaker formulation than is in the draft resolution which is being proposed.
[ترجمه ترگمان]این یک فرمول بسیار ضعیف تر از آن چیزی است که در پیش نویس آمده است
[ترجمه گوگل]این یک فرمول بسیار ضعیف تر از پیش نویس قطعنامه ای است که پیشنهاد می شود

3. You can buy a formulation containing royal jelly, pollen and vitamin C.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک فرمول حاوی ژله، گرده و ویتامین C بخرید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک فرمول حاوی ژله سلطنتی، گرده و ویتامین C خریداری کنید

4. Johnson Matthey's Cerene glaze formulation has enabled Inax to commercialise a new series of high gloss, super white tile glazes.
[ترجمه ترگمان]این تدوین Cerene glaze جانسون به Inax این امکان را فراهم ساخته است که مجموعه جدیدی از gloss مرغوب و سفید و سفید را در معرض آن قرار دهند
[ترجمه گوگل]فرمولاسیون لعاب سرسنگی جانسون متی، Inax را قادر به تجدید ساختن یک سری جدید از لعاب های کاشی براق و سفالی سفید کرده است

5. The query formulation is central to a successful outcome.
[ترجمه ترگمان]فرمول پرس و جو، مرکزی برای یک نتیجه موفق است
[ترجمه گوگل]فرمول پرس و جو برای نتیجه موفقیت آمیز مهم است

6. They stand as the essential interface between strategy formulation and tactical decisions.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان یک رابط اساسی بین تدوین استراتژی و تصمیمات تاکتیکی ایستاده اند
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان رابط اصلی بین فرمولاسیون استراتژی و تصمیمات تاکتیکی ایستاده اند

7. The creme gel formulation is ideal for smoothing and protecting and costs £ 50 - call for your nearest salon.
[ترجمه ترگمان]فرموله کردن ژل کرم رنگ برای صاف کردن و حفاظت و هزینه ۵۰ پوند برای نزدیک ترین سالن شما ایده آل است
[ترجمه گوگل]فرمول ژل کرم ایده آل برای صاف کردن و محافظت و هزینه های £ 50 - برای نزدیکترین سالن خود تماس بگیرید

8. The explosive used is of my own formulation, and I can vouch for its efficiency.
[ترجمه ترگمان]مواد مورد استفاده از فرمول خود من استفاده می کنند و من می توانم کارایی آن را تضمین کنم
[ترجمه گوگل]مواد منفجره استفاده شده از فرمول بندی من است و من می توانم برای کارآیی آن تأیید کنم

9. Although this formulation has been referred to in subsequent cases it has not been adopted as laying down an all embracing test.
[ترجمه ترگمان]اگر چه این فرموله کردن به موارد بعدی ارجاع داده شده است اما به عنوان یک تست کامل در نظر گرفته نشده است
[ترجمه گوگل]اگرچه این فرمول در موارد بعد ذکر شده است، اما به عنوان تست پذیرش پذیرفته نشده است

10. The formulation of a lasting peace settlement was the main objective, and everything else was seen as subsidiary to it.
[ترجمه ترگمان]فرموله کردن یک توافق صلح پایدار، هدف اصلی بود و همه چیز به عنوان تابع آن دیده شد
[ترجمه گوگل]فرمول یک حل و فصل صلح پایدار هدف اصلی بود، و هر چیز دیگری به عنوان زیرمجموعه ای آن دیده می شد

11. For problem. solving, strategy formulation or appraisal there is little logic to the voting approach.
[ترجمه ترگمان]برای مشکل حل، تدوین استراتژی یا ارزیابی، منطق کمی برای رویکرد رای گیری وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای مشکل تصمیم گیری، فرمول بندی استراتژی و یا ارزیابی منطقی کمی برای روش رای گیری وجود دارد

12. Two problems, however, arose with this formulation, which were to produce unintended political consequences.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دو مشکل با این فرمول ایجاد شد که برای تولید عواقب سیاسی ناخواسته بود
[ترجمه گوگل]با این وجود، دو مسئله بوجود آمد که به این نتیجه رسیدند که پیامدهای ناخواسته سیاسی ایجاد می شود

13. Finally, the formulation stage involves using the results of the assessment process to identify objectives, plans, and strategies.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مرحله فرمول بندی شامل استفاده از نتایج فرآیند ارزیابی برای شناسایی اهداف، طرح ها، و استراتژی ها است
[ترجمه گوگل]در نهایت مرحله آماده سازی شامل استفاده از نتایج فرآیند ارزیابی برای شناسایی اهداف، برنامه ها و استراتژی ها می شود

14. Markowitz's two-parameter model spawned an academic industry engaged in exploring the ramifications of the investor behaviour implied in the original formulation.
[ترجمه ترگمان]مدل دو پارامتری Markowitz یک صنعت علمی است که درگیر بررسی پیامدهای رفتار سرمایه گذار است که در تدوین اصلی به کار می رود
[ترجمه گوگل]مدل دو پارامتر Markowitz یک صنعت دانشگاهی را درگیر کرد که در بررسی اثرات رفتار سرمایه گذار که در فرمول اصلی مطرح شده بود، مورد بررسی قرار گرفت

15. They often are involved in the hiring and dismissal of employees but generally have no role in the formulation of personnel policy.
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب در استخدام و اخراج کارکنان دخیل هستند، اما به طور کلی هیچ نقشی در تدوین سیاست پرسنلی ندارند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب در استخدام و اخراج کارکنان مشارکت دارند، اما عموما در شکل گیری سیاست های کارکنان هیچ نقشی ندارند

پیشنهاد کاربران

قاعده کار

قاعده مند کردن

بیان ریاضی، صورت بندی، تدوین، قائده سازی، قائده مند سازی، قائده[کار]، اصول[ریاضی]

ترکیب بندی

تدوین

صورت بندی

سامانمند نمودن

فرمولاسیون
فرموله بندی
تدوین

عملکرد بر اساس دستور

قاعده گذاری

a particular expression of an idea, thought, or theory

کلمه بندی

پایه گذاری

دیسولِش. = دیس _ ول _ ِش

formulation ( ریاضی )
واژه مصوب: فرمول‏بندی
تعریف: [ریاضی] به زبان رسمی ریاضی بیان کردن|||[شیمی] روشی برای انتخاب اجزای یک مخلوط

تقریر ( به نقل از امیرجلال الدین اعلم )


کلمات دیگر: