1. integration of public schools
(امریکا) چند نژادی کردن مدارس دولتی
2. an integration of efforts
تلفیق کوشش ها
3. racial integration
هم آمیزی نژادی
4. the integration of blacks into the south african society
هم آمیزی سیاهان در جامعه ی آفریقای جنوبی
5. the automobile is an integration of many machine parts
اتومبیل ترکیبی از دستگاه های متعدد است.
6. We are working to bring about closer political integration in the EU.
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا یکپارچگی سیاسی نزدیک تر را در اتحادیه اروپا به ارمغان آوریم
[ترجمه گوگل]ما در تلاش هستیم تا یکپارچگی سیاسی در اتحادیه اروپا را به ارمغان بیاوریم
7. The emphasis on social integration often served to obscure the real differences within the community.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر یکپارچه سازی اجتماعی اغلب برای مبهم کردن تفاوت های حقیقی درون جامعه بکار می رفت
[ترجمه گوگل]تاکید بر ادغام اجتماعی اغلب به خنثی سازی تفاوت های واقعی در جامعه منجر می شود
8. The aim is to promote closer economic integration.
[ترجمه ترگمان]هدف ترویج یکپارچگی اقتصادی نزدیک تر است
[ترجمه گوگل]هدف این است که ترویج یکپارچگی اقتصادی نزدیک تر شود
9. We must progress towards full integration of Catholic and Protestant pupils in Ireland.
[ترجمه ترگمان]ما باید به سمت ادغام کامل دانش آموزان کاتولیک و پروتستان در ایرلند پیشرفت کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به سمت یکپارچگی کامل دانش آموزان کاتولیک و پروتستان در ایرلند پیشرفت کنیم
10. Through the integration of feminine role learning with self-definition, housekeeping behaviours tend to be developed as personality functions.
[ترجمه ترگمان]از طریق ادغام نقش زنانه در یادگیری با تعریف خود، رفتارها به عنوان توابع شخصیت توسعه می یابند
[ترجمه گوگل]از طریق ادغام یادگیری نقش زنانه با تعریف خود، رفتارهای خانهداری تمایل دارند به عنوان توابع شخصیت توسعه پیدا کنند
11. It is precisely the integration of cybernetic mechanisms in a hierarchical order that enables animals to develop the more complex cognitive functions.
[ترجمه ترگمان]این دقیقا یکپارچگی مکانیزم های سایبرنتیک در یک ترتیب سلسله مراتبی است که به حیوانات امکان می دهد تا عملکردهای ادراکی پیچیده تر را توسعه دهند
[ترجمه گوگل]این دقیقا یکپارچگی مکانیزم های سایبرنتیک در یک سلسله مراتب است که حیوانات را قادر می سازد تا توابع شناختی پیچیده تر را توسعه دهند
12. Ultimately, the issue of integration within a complete system architecture will have to be addressed.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مساله ادغام در یک معماری سیستم کامل باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، مسئله ادغام در یک معماری کامل سیستم باید مورد توجه قرار گیرد
13. Mostly at issue was the integration of schools or public accommodations.
[ترجمه ترگمان]اغلب این مساله، ادغام مدارس یا مکان های عمومی بود
[ترجمه گوگل]اغلب در مورد این مسئله ادغام مدارس و محل های عمومی بود
14. Furthermore, its integration with other desktop applications allows it to be used as a powerful document transmission system.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ادغام آن با دیگر کاربردهای رومیزی به آن اجازه می دهد تا به عنوان یک سیستم انتقال سند قدرتمند استفاده شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ادغام آن با سایر برنامه های دسکتاپ اجازه می دهد تا آن را به عنوان یک سیستم انتقال قدرتمند اسناد استفاده شود