کلمه جو
صفحه اصلی

lily


معنی : سوسن سفید، زنبق، سوسن، زنبق رشتی
معانی دیگر : (گیاه شناسی) سوسن (جنس lilium که دارای پیاز و گل های شیپوری است)، گل سوسن، پیاز سوسن، (هرگیاه مشابه سوسن) سوسن آبی، رجوع شود به: fleur-de-lis، سوسنیان (تیره ی liliaceae از راسته ی liliales که یک لپه ای هستند و لاله و پیاز خوراکی از این تیره اند)، (از نظر سپیدی یا لطافت) سوسن مانند، سفید و زیبا، اسم خاص مونث

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) سوسن سفید، زنبق، زنبق رشتی


زنبق، سوسن، سوسن سفید، زنبق رشتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: lilies
(1) تعریف: any of several plants grown from a bulb and bearing large bell-shaped or trumpet-shaped flowers.

(2) تعریف: the flower of such a plant.

(3) تعریف: any of several similar plants or flowers, such as the day lily.
صفت ( adjective )
مشتقات: lilylike (adj.)
• : تعریف: pale or white.

• any of a number of bulbed plants of the lily family which often bear funnel-shaped or bell-shaped flowers
white; delicate; pure; pale
a lily is a plant with large flowers that are often white.

دیکشنری تخصصی

[سینما] رنگ آزما

مترادف و متضاد

سوسن سفید (اسم)
asphodel, lily

زنبق (اسم)
lily, flag, gladiola

سوسن (اسم)
lily

زنبق رشتی (اسم)
lily

جملات نمونه

1. gild the lily
در بهتر کردن چیزی عالی کوشش بیهوده کردن

2. the onion is allied to the lily
پیاز و سوسن هم خانواده اند.

3. Lily spent years caring for her sick uncle.
[ترجمه ترگمان]لی لی سال ها مراقب عموی بیمارش بود
[ترجمه گوگل]لیلی سال ها مراقبت از عموی بیمار را انجام داد

4. Don't gild the lily.
[ترجمه ترگمان]لی لی رو مطلا نکن
[ترجمه گوگل]لیلی را نپوشانید

5. She is as fair as lily.
[ترجمه ترگمان]او به اندازه لی لی زیبا است
[ترجمه گوگل]او به اندازه عادی گیلاس است

6. Lily lives in a penthouse just off Park Avenue.
[ترجمه ترگمان]لی لی تو یه پنت هاوس تو خیابون \"پارک\" زندگی میکنه
[ترجمه گوگل]لیلی در پنت هاوس زندگی می کند و فقط در پارک خیابان زندگی می کند

7. The plant is a member of the lily family .
[ترجمه ترگمان]این گیاه عضوی از خانواده lily است
[ترجمه گوگل]این گیاه عضو خانواده للیه است

8. Lily pressed the switch and plunged the room into darkness.
[ترجمه ترگمان]لی لی کلید را فشار داد و اتاق را در تاریکی فرو برد
[ترجمه گوگل]لیلی سوئیچ را فشرده و اتاق را به تاریکی فرو ریخت

9. Lily can't stand working in an office.
[ترجمه ترگمان]لی لی نمیتونه تو یه دفتر کار کنه
[ترجمه گوگل]لیلی نمی تواند در دفتر کار کند

10. Lily had wastefully left the light on.
[ترجمه ترگمان]لی لی چراغ را روشن گذاشته بود
[ترجمه گوگل]لیلی علامت زده بود

11. The common name for the flower is "pineapple lily".
[ترجمه ترگمان]نام رایج گل، \"lily pineapple\" است
[ترجمه گوگل]نام معمول برای گل 'لیمویی آناناس' است

12. The water lily is obviously the centrepiece of any water garden.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد، گل زنبق به جای یکی از باغ آبی قرار دارد
[ترجمه گوگل]لیلی آب به وضوح محور هر باغ آب است

13. Lily was dismissed from the bank for cooking the books.
[ترجمه ترگمان]لی لی از بانک برای تهیه کتاب ها مرخص شده بود
[ترجمه گوگل]لیلی از بانک برای پختن کتابها اخراج شد

14. Two pheasant-tailed jacana chicks and eggs on a lily pad nest.
[ترجمه ترگمان]دوتا جوجه قرقاول و تخم طلایی رو تو لونه یه لی لی پیدا کردم
[ترجمه گوگل]دو جوجه ییلاقی از تخم مرغ و تخم مرغ در یک لانه پد لیلی

15. Lily put her fist in her mouth and bit hard on her fingers.
[ترجمه ترگمان]لی لی مشتش را در دهانش گذاشت و انگشت هایش را گاز گرفت
[ترجمه گوگل]لیلی مشت خود را در دهانش گذاشت و به انگشتانش سخت زد

اصطلاحات

gild the lily

در بهتر کردن چیزی عالی کوشش بیهوده کردن


پیشنهاد کاربران

گل سوسن


کلمات دیگر: